نشــریــه

وبلاگ اجتماعی- مذهبی و تخصصی رسانه

نشــریــه

وبلاگ اجتماعی- مذهبی و تخصصی رسانه

بیانات مقام معظم رهبری در ارتباط با سوریه

 

 

عامل اصلی و پشت پرده‌ی قضایای دردآور سوریه آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند. جنبش عدم تعهد قطعاً بیش از آمریکا، ناتو و برخی کشورهای اروپایی حق ورود سیاسی به مسائل سوریه را دارد.
ادامه‌ی وضعیت کنونی سوریه و کشتار مردم این کشور غیر قابل قبول است و مقصر اصلی در قضایای سوریه کسانی هستند که زمینه‌ی ارسال سیل‌گونه‌ی سلاح به داخل سوریه و حمایت مالی از گروه‌های بی‌مسئولیت را به وجود آورده‌اند.
دادن سلاح به گروه‌های مخالف در هر کشوری و حمایت مالی و تبلیغاتی از آنها زمینه‌ساز ایجاد شرایطی همچون سوریه است و اگر امروز به مخالفان سیاست‌های دولت‌های اروپایی نیز که اقدام به برپایی تظاهرات می کنند، پول و سلاح داده شود،
قطعاً وضعیت کنونی سوریه در این کشورها نیز به وجود خواهد آمد. دولت سوریه در قضایای کنونی مورد ظلم واقع شده
است و این دولت باید ضمن گرفتن هرگونه بهانه از مخالفان و بهانه‌جویان و ادامه‌ی اصلاحات سیاسی، واقعیت شرایط و پشت پرده‌ی توطئه در سوریه را برای افکار عمومی ملت‌های عرب تشریح و افشاء کند.

گاهی . . .

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود… 

سفر اجباری نامزدهای انتخاباتی به سرزمینی دور دست

«پندى خیرخواهانه» به سیاستمداران آمریکائى برای پشتیبانی آن‌ها از رژیم صهیونیستی. بدون شک این فراز از سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شانزدهمین اجلاس جنبش عدم تعهد با واکنش‌های رسانه‌ای زیادی مواجه شده و خواهد شد. اما دردسرهای اسرائیل برای آمریکا چیست؟ دکتر فؤاد ایزدی، استادیار و عضو هیأت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. وی بیش از دو دهه در آمریکا حضور داشته و به تحصیل و پژوهش پرداخته است.

کشور آمریکا به سبب حمایت‌هایش از رژیم صهیونیستی، دو نوع هزینه می‌پردازد؛ هزینه‌های مالی و هزینه‌های سیاسی. درباره‌ی هزینه‌های مالی تاکنون سخنان زیادی گفته‌اند که ما نیز در ادامه به آن می‌پردازیم، اما اغلب به هزینه‌های سیاسی کمتر توجه کرده‌اند. برای روشن شدن این‌گونه هزینه‌ها به یک نمونه اشاره می‌کنم:

چند هفته‌ی دیگر انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در پیش است. یکی از برنامه‌های همیشگی کاندیداهای ریاست‌جمهوری، سفر این کاندیداها به اسرائیل است؛ یعنی به کشوری که هزاران کیلومتر با آمریکا فاصله دارد و مردمش آمریکایی نیستند. هر کاندیدای ریاست‌جمهوری آمریکا باید به چنین سرزمین دوردستی مسافرت کند و با غیر آمریکایی‌ها صحبت کند و این اتفاق در هر انتخابات تکرار می‌شود. سفر به اسرائیل برای این کاندیداها آن‌قدر مهم است که اگر موفقیت‌آمیز نباشد، نشانه‌ی عدم پیروزی آنان در انتخابات است. خود این مسأله بسیار عجیب است. شما فرض کنید ما سال دیگر انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران داریم. بعد مثلاً کاندیداهای ایرانی بروند در یک کشوری در آمریکای جنوبی سخنرانی کنند و اگر این کار را نکنند، برای رقابت انتخاباتیشان مشکل پیش بیاید!

گاهی حمایت آمریکا از اسرائیل آن‌قدر شور می‌شود که بعضی از کشورهای هم‌پیمان اسرائیل و آمریکا مثل انگلیس هم خودشان را کنار می‌کشند. شما نگاه کنید به لیست مواردی که آمریکا در بیانیه‌ها و قطعنامه‌های سازمان ملل از اسرائیل به صورت انفرادی دفاع کرده است.


بنابراین ما در آمریکا با یک ساختار سیاسی مواجهیم که افراد یک کشور خارجی و مردمی که تابعیت آمریکایی ندارند، آن‌قدر ‌توان نفوذ در آن را دارند که اهمیت این افراد در انتخابات بیشتر از اهمیت افرادی است که تابعیت آن کشور را دارند. این مسأله که یک کشور استقلال خودش را از دست بدهد، ضعف بسیار بزرگی محسوب می‌شود. یعنی کشوری که قاعدتاً باید در پی منافع ملی خودش باشد و حواسش به مردم خودش باشد، به وضعیتی دچار شود که این‌قدر تحت نفوذ یک کشور خارجی دیگر قرار بگیرد و اولویت‌های آن کشور خارجی بر منافع ملی این کشور غلبه یابد.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif خودکشی سیاسی
صهیونیست‌ها تلاش بسیاری کرده‌اند که این سیستم در آمریکا شکل بگیرد و جابیفتد. به هر حال در آمریکا جمهوری تصویب شد و در آن زمان این حالت فعلی وجود نداشت که پول سرمایه‌دارها که عده‌ی زیادی از انها صهیونیست بودند، این نقش بسیار بزرگ و ویژه را در ساختار سیاسی بازی کند. در واقع این اتفاقی است که در چهل پنجاه سال گذشته افتاده است و قبلاً این طور نبود. امروز شما می‌بینید در کنفرانس سالانه‌ی آی‌پک که یکی از لابی‌های بزرگ اسرائیلی در آمریکا است، رئیس‌جمهور، معاونش و وزیر خارجه‌ی آمریکا حتماً باید شرکت کنند. سناتورهای برجسته (نه هر سناتوری) شرکت می‌کنند. نمایندگان کنگره (باز نه هر نماینده‌ای) نیز باید با هماهنگی آی‌پک در این کنفرانس شرکت کنند.

   

 
ما این اتفاق عجیب چطور در حوزه‌ی قوانین انتخاباتی در تاریخ آمریکا روی داد؟ صهیونیست‌ها با نفوذی که در ساختار قانون‌گذاری، در قوه‌ی مجریه و قوه‌ی قضائیه داشتند، توانستند کاری کنند که سیستم کاملاً مثل موم در دستشان باشد. هر چه پیش می‌رویم، این حالت بدتر هم می‌شود. در آخرین مورد یک قانونی در ژانویه‌ی ۲۰۱۰ در دادگاه عالی آمریکا تأیید شد که بر اساس آن بسیاری از محدودیت‌هایی را که قبلاً برای پرداخت پول به کاندیداها وجود داشت، برداشتند. یعنی اگر در سال ۲۰۰۸ آقای اوباما در انتخابات حدود ۵ هزار میلیون دلار هزینه کرد، الان تخمین می‌زنند که این مبلغ در سال جاری بین ۷ تا ۸ هزار میلیون دلار باشد و این یعنی یک افزایش دو تا سه هزار میلیون دلاری در حوزه‌ی تبلیغات.

در واقع با این تصمیمِ دادگاه عالی آمریکا، نفوذ پول در ساختار سیاسی آمریکا بیشتر شد و هر قدر نفوذ پول در سیستم سیاسی بیشتر باشد، به نفع صهیونیست‌ها است، چون این‌ها از نظر مالی وضعشان خوب است و می‌توانند سیستم را به هر طرفی ببرند که می‌خواهند. در عمل نیز هر فعال سیاسی که مخالفتی با سلطه‌ی صهیونیست‌ها یا با نوع رابطه‌ی اسرائیل و آمریکا داشته باشد، با مخالفت خود یک نوع خودکشی سیاسی کرده و نمی‌تواند در هیچ انتخاباتی شرکت کند. نمونه‌های متعددی از این قبیل را سراغ داریم. نمونه‌ی آخرش آقای دنیس جان کوسینیج، نماینده‌ی ایالت اوهایو در کنگره‌ی آمریکا است. او کاندیدای ریاست‌جمهوری شد، اما به خاطر همین فشارها نتوانست موفق شود. بعد هم در اثر فشار‌هایی که آنها اعمال ‌کردند، نهایتاً از کنگره هم حذفش کردند.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif گروگان صهیونیست‌ها
از این جهت آمریکا حالت ویژه‌ای دارد و این حالت ویژه باعث شده که این کشور از درون در حال پوسیدن باشد، زیرا آن ساختاری که یک کشور را باید حفظ کند، در آمریکا لطمه خورده است. شاید بتوان گفت آمریکا که یک کشور ۳۱۲ میلیون نفری با مساحتی حدوداً شش برابر مساحت ایران است، گروگانی شده در دست لابی صهیونیست‌ها و دولت اسرائیل و هیچ سیاستمدار آمریکایی عملاً نمی‌تواند با این لابی مقابله کند. این شاید بیشترین هزینه‌ای باشد که نوع تعامل آمریکا و اسرائیل بر آمریکا تحمیل کرده است.

نوع روابط آمریکا و اسرائیل نه‌تنها در حوزه‌ی سیاسی آمریکا تأثیر منفی گذاشته، بلکه چون این سیستم معیوب است، در حوزه‌های دیگر هم همین مشکل را ایجاد کرده است. یعنی امروز آمریکا با مشکلاتی مثل گرسنگی، بیکاری، عدم وجود بیمه و خشونت مسلحانه مواجه است، زیرا هر کدام از این حوزه‌ها تحت نفوذ یک لابی است و این لابی اجازه نمی‌دهد مثلاً قوانین اسلحه به سمتی برود که بیشتر حافظ منافع مردم باشد یا لابی بیمه اجازه نمی‌دهد که بیمه در حد معتدلی پوشش گسترده‌ای داشته باشد.
مونه‌های متعددی از این قبیل را سراغ داریم. نمونه‌ی آخرش آقای دنیس جان کوسینیج، نماینده‌ی ایالت اوهایو در کنگره‌ی آمریکا است. او کاندیدای ریاست‌جمهوری شد، اما به خاطر همین فشارها نتوانست موفق شود. بعد هم در اثر فشار‌هایی که آنها اعمال ‌کردند، نهایتاً از کنگره هم حذفش کردند.

با توجه به همه‌ی این مسائل، شاید بتوان گفت که مردم آمریکا بیش از مردم فلسطین از اسرائیل تأثیر منفی پذیرفته‌اند. مردم فلسطین در یک سرزمینی حبس شده‌اند و البته با مشکلات اقتصادی و امنیتی دست به گریبانند، ولی روحیه‌شان خوب است. مردم آمریکا اما آن مشکلات را کم و بیش و در حد خودش دارند و در کنار آن هم با سیستمی مواجه هستند که اصلاح‌پذیر نیست. مردم فلسطین امید دارند که اسرائیلی‌ها این سرزمین را ترک کنند، اما در آمریکا یأس و سرخوردگی و معضلات اجتماعی و خشونت‌ها نشانه‌ی وجود بحران در جامع و ناامیدی از اصلاح آن است. به نظر می‌رسد مهم‌ترین هزینه‌ی حمایت آمریکا از اسرائیل برای آمریکاییان، همین هزینه است که باعث از تهی‌شدن از درون برای کشوری می‌شود که می‌توانست مهم باشد به خاطر سابقه‌اش و جمعیت و ثروتش. عملاً اما اکنون ما با کشوری مواجهیم که نمی‌تواند حتی مشکلات خود را حل کند. اگر شما ریشه‌یابی کنید، متوجه می‌شوید که این مشکلات به خاطر نفوذ صهیونیست‌ها در آن و تلاش آنها است برای این‌که سیستم را به نحوی مدیریت کنند تا نهایتاً به نفع منافع اسرائیل باشد.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif حتی انگلستان!
اما در حوزه‌ی هزینه‌های مالی حمایت از اسرائیل، آمریکا دو نوع هزینه دارد؛ هزینه‌های آشکار و هزینه‌های پنهان. کمک سه میلیارد دلاری سالانه‌ی آمریکا به اسرائیل که رسماً و علناً صورت می‌گیرد. کمک‌های دیگری هم وجود دارد که خیلی واضح نیست. مثلاً بر اساس قوانین مالیاتی در آمریکا مالیات‌دهندگان می‌توانند بخش قابل توجهی از مالیات خود را به جای این که به دولت بپردازند، به بعضی نهادهای غیر انتفاعی عام‌المنفعه بدهند. البته آن نهادها باید مجوز دولتی داشته باشند تا این کمک‌ها را دریافت کنند. طرفداران اسرائیل در کنگره که قوانین را می‌نویسند، کاری کرده‌اند که نهادهای اسرائیلی و نه نهادهای هیچ کشور خارجی دیگری، بتوانند مثل نهادهای آمریکایی پول مالیات مردم آمریکا را دریافت کنند که این کمک بسیار بزرگی برای صهیونیست‌ها است.

یعنی در حقیقت مالیات‌هایی که باید برود به خزانه‌ی آمریکا که می‌تواند مبلغ بالایی هم باشد، به سمت اسرائیل سرازیر می‌شود. این در حالی است که دولت آمریکا هر سال با کسری بودجه‌ی یک‌ونیم تریلیون دلاری مواجه است و دولت اوباما در سال گذشته بیش از ۱۶ تریلیون دلار بدهی داشته است. با همه‌ی این احوال، کمک سه میلیارد دلاری دولت آمریکا به اسرائیل هنوز متوقف نشده و کمک‌های علنی و غیر علنی دیگر هم پابرجا است.

در حوزه‌ی افکار عمومی و در نظرسنجی‌ها نیز دولت اسرائیل و آمریکا وضعیت بسیار بدی دارند. دولت آمریکا نزد افکار عمومی به تبعیت و حمایت بی‌چون ‌و چرا از دولت اسرائیل شناخته شده است. یعنی آن نگاه منفی که نسبت به اسرائیل وجود داشت، به آمریکا هم سرایت پیدا کرده است. نمونه‌های این مسأله در نظرسنجی‌هایی که کمپانی‌های آمریکایی در کشورهای غرب، جنوب و شرق آسیا، شمال آفریقا، آمریکای جنوبی و در سراسر دنیا انجام داده‌اند، قابل مشاهده است.

این حمایت آمریکا از اسرائیل نه‌تنها در نگاه مردم دنیا منفی است، در سطح دولت‌ها هم کم‌وبیش همین‌گونه است. شما نگاه کنید به این رأی‌گیری که دو سال پیش درباره‌ی ایجاد دولت فلسطین در سازمان ملل انجام شد و با درصد بالایی رأی آورد. یا پس از آن در رأی‌گیری یونسکو برای به رسمیت شناختن فلسطین به عنوان عضو جدید، باز اکثر قریب به اتفاق کشورهای دنیا به این رأی دادند. گاهی حمایت آمریکا از اسرائیل آن‌قدر شور می‌شود که بعضی از کشورهای هم‌پیمان اسرائیل و آمریکا مثل انگلیس هم خودشان را کنار می‌کشند. شما نگاه کنید به لیست مواردی که آمریکا در بیانیه‌ها و قطعنامه‌های سازمان ملل از اسرائیل به صورت انفرادی دفاع کرده است. یعنی حتی انگلیس هم حاضر نشده در این دفاع با آمریکا شریک شود.
واقعیت آن است که آمریکایی‌ها از وضعیت افکار عمومی منطقه و مخالفت آنها با اسرائیل در نظرسنجی‌ها اطلاع داشتند، اما آن چیزی را که نمی‌دانستند و غافلگیر شدند، تبدیل شدن این مخالفت‌ها به حرکت‌های اجتماعی و سپس موفقیت و پیروزی این حرکت‌ها بود.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif شکست هژمونی
با وقوع تحولات بیداری اسلامی در یکی دو سال اخیر، موقعیت آمریکا بدتر هم شده است. زمانی بود که کشور بزرگی مثل مصر که مردم آن به‌شدت مخالف اسرائیل بودند، منتها چون سران آن هم‌پیمان آمریکا و در خدمت اسرائیل بودند، این نگاه منفی مردم مصر در معاهدات بین‌المللی خیلی تإثیر نداشت. الان دولت مصر بر اساس رأی مردم روی کار آمده و رابطه‌اش با اسرائیل کاملاً متفاوت است با رابطه‌ای که مبارک با اسرائیل داشت. نهایتاً آن هژمونی که آمریکایی‌ها در منطقه با استفاده از دولت‌هایی مثل مبارک ایجاد کرده بودند و فضای سیاسی منطقه را کنترل می‌کردند، این در حال فروریزی و فروپاشی است.

اگرچه برخی مدعی بودند که تحولات منطقه را خود آمریکایی‌ها مدیریت کردند یا کار خودشان بوده است، اما واقعیت آن است که آمریکایی‌ها از وضعیت افکار عمومی منطقه و مخالفت آنها با اسرائیل در نظرسنجی‌ها اطلاع داشتند، اما آن چیزی را که نمی‌دانستند و غافلگیر شدند، تبدیل شدن این مخالفت‌ها به حرکت‌های اجتماعی و سپس موفقیت و پیروزی این حرکت‌ها بود. آنها فکر نمی‌کردند که این تغییر در این زمان و با این شیوه و با این سرعت اتفاق بیفتد. البته الان می‌خواهند این تحولات را مدیریت کنند و به این حرکت‌ها خط بدهند.

امروز هر چه منطقه به سمت مردم‌سالاری می‌رود، تأثیر و نفوذ آمریکا در منطقه کمتر می‌شود و نهایتاً این هم هزینه‌ی دیگری است که آمریکایی‌ها باید بپردازند. شاید یکی از دلایلی که روز‌به‌روز این هزینه‌ها را بیشتر می‌کند، همین تحولات منطقه و مباحث مربوط به بیداری اسلامی باشد. حتی کشورهایی که دولت‌هاشان تغییر نکرده و بحث مردم‌سالاری در آنها هنوز جانیفتاده هم محتاط‌تر خواهند بود و دیگر نمی‌توانند مثل قبل و بی‌چون و چرا در راستای سیاست‌های دولت آمریکا حرکت کنند، چون هزینه‌ی تبعیت از دولت آمریکا در این یکی دو سال گذشته بسیار بیشتر از پیش شده است.

دیدار کیم یونگ نام رئیس پرزیدیوم کره‌ی شمالی با رهبر انقلاب

 

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (شنبه) در دیدار آقای کیم یونگ نام؛ رئیس مجمع عالی جمهوری خلق کره‌ی شمالی، با اشاره به مواضع همسان ایران و کره‌ی شمالی در بسیاری از زمینه‌ها تأکید کردند: باید در مسیر حرکت به سمت اهداف بلند، جدی بود و فشارها، تحریم‌ها و تهدیدها خللی در عزم‌ها به وجود نیاورد.
ایشان افزودند: جمهوری اسلامی ایران در مسیر حرکت به سمت اهداف والای خود کاملاً مصمم است.
رهبر انقلاب اسلامی ظرفیت‌های گسترش روابط دو کشور را زیاد دانستند و خاطرنشان کردند: جمهوری اسلامی ایران و کره‌ی شمالی دشمنان مشترکی دارند، زیرا قدرت‌های استکباری، دولت‌های مستقل را برنمی‌تابند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین با اشاره به سفر خود در زمان ریاست‌جمهوری به کره‌ی شمالی، از شخصیت آقای کیم ایل سونگ رهبر فقید این کشور تجلیل کردند.
آقای کیم یونگ نام؛ رئیس مجمع عالی خلق جمهوری کره‌ی شمالی نیز در این دیدار با ابلاغ سلام‌های آقای کیم جونگ اون رهبر کره شمالی، سفر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به کره‌ی شمالی در دوران ریاست‌جمهوری ایشان را نقطه‌ی عطفی در روابط دو کشور دانست و تأکید کرد: گسترش روابط با جمهوری اسلامی ایران از سیاست‌های راهبردی کره‌ی شمالی است.
وی همچنین از پیشرفت‌های جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های مختلف تجلیل کرد.

بیانات مقام معظم رهبری در شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد

 

 

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على الرّسول الأعظم الأمین و على ءاله الطّاهرین‌ و صحبه المنتجبین و على جمیع الأنبیاء و المرسلین.‌

به شما میهمانان گرامى، سران و هیئتهاى نمایندگى کشورهاى جنبش عدم تعهد و نیز دیگر شرکت‌کنندگان در این اجلاس بزرگ بین‌المللى خوشامد میگویم.

ما در اینجا گرد آمده‌ایم تا به هدایت و کمک پروردگار، حرکت و جریانى را که در شش دهه‌ى قبل با هوشمندى و موقعیت‌شناسى و شجاعت چند تن از رهبران سیاسىِ دلسوز و مسئولیت‌پذیر پایه‌گذارى شد، به اقتضاى موقعیتها و نیازهاى امروز جهان ادامه دهیم و بلکه به آن جانى تازه و تحرکى دوباره ببخشیم.

میهمانان ما از مناطق جغرافیائى دور و نزدیک در اینجا گرد آمده و متعلق به ملیتها و نژادهاى گوناگون و داراى تعلقات اعتقادى و فرهنگى و تاریخى و وراثتىِ متنوعند؛ ولى همان طور که «احمد سوکارنو» یکى از بنیانگذاران این جنبش در کنفرانس معروفِ باندونگ در سال 1955 گفت، مبناى تشکیل عدم تعهد، نه وحدت جغرافیائى یا نژادى و دینى، بلکه وحدت نیاز است. آن روز کشورهاى عضو جنبش عدم تعهد، به پیوندى که بتواند آنها را از سیطره‌ى شبکه‌هاى اقتدارگرا و مستکبر و سیرى‌ناپذیر مصون بدارد، نیازمند بوده‌اند؛ امروز با پیشرفت و گسترش ابزارهاى سلطه‌گرى، این نیاز همچنان پابرجا است.

من میخواهم حقیقت دیگرى را مطرح کنم:
اسلام به ما آموخته است که انسانها با وجود ناهمگونیهاى نژادى و زبانى و فرهنگى، فطرت همسانى دارند که آنها را به پاکى و عدالت و نیکوکارى و همدردى و همکارى فرا میخواند و همین سرشت همگانى است که اگر از انگیزه‌هاى گمراه‌کننده به سلامت عبور کند، انسانها را به توحید و معرفت ذات متعالى خداوند رهنمون میگردد.

این حقیقت تابناک داراى چنان ظرفیتى است که قادر است پایه و پشتوانه‌ى تشکیل جوامع آزاد و سرافراز و برخوردار از پیشرفت و عدالت - توأماً - گردد و شعاع معنویت را بر همه‌ى فعالیتهاى مادّى و دنیائى انسانها نفوذ دهد و بهشتى دنیائى - پیش از بهشت اخروىِ موعود ادیان الهى - براى آنان فراهم آورد. و نیز همین حقیقت مشترک و همگانى است که میتواند شالوده‌ریز همکاریهاى برادرانه‌ى ملتهائى باشد که از نظر شکل ظاهرى و سابقه‌ى تاریخى و منطقه‌ى جغرافیائى، شباهتى به یکدیگر ندارند.

همکاریهاى بین‌المللى هرگاه بر چنین شالوده‌اى استوار باشد، دولتها ارتباطات میان خود را نه بر اساس ترس و تهدید یا افزون‌طلبى و منافع یکجانبه یا واسطه‌گرىِ افراد خائن و خودفروش، بلکه بر پایه‌ى منافع سالم و مشترک، و برتر از آن، منافع انسانیت بنا میکنند و وجدان بیدار خود و خاطر ملتهاى خود را از دغدغه‌ها آسوده میسازند.
این نظم آرمانى در نقطه‌ى مقابل نظام سلطه قرار دارد، که در قرنهاى اخیر قدرتهاى سلطه‌گر غربى، و امروز دولت زورگو و متجاوز آمریکا، مدعى و مبلّغ و پیشقراول آن بوده‌ و هستند.

میهمانان عزیز!
امروز آرمانهاى اصلى جنبش عدم تعهد با گذشت شش دهه همچنان زنده و پابرجاست؛ آرمانهائى مانند استعمارزدائى ، استقلال سیاسى و اقتصادى و فرهنگى، عدم تعهد به قطبهاى قدرت و ارتقاء همبستگى و همکارى میان کشورهاى عضو. واقعیتهاى امروز جهان با آن آرمانها داراى فاصله است؛ ولى اراده‌ى جمعى و تلاش همه‌جانبه براى عبور از واقعیتها و دست یافتن به آرمانها، هرچند پُر چالش، لیک امیدآفرین و ثمربخش است.

ما در گذشته‌ى نزدیک، شاهد شکست سیاستهاى دوران جنگ سرد و نیز یکجانبه‌گرائىِ پس از آن بوده‌ایم. جهان با عبرت‌آموزى از این تجربه‌ى تاریخى، در حال گذار به نظام بین‌المللى جدیدى است و جنبش عدم تعهد میتواند و باید نقش نوینى ایفاء نماید. این نظام باید بر پایه‌ى مشارکت همگانى و برابرى حقوق ملتها استوار باشد؛ و همبستگى ما کشورهاى عضو این جنبش براى شکل‌گیرى این نظم نوین، از ضرورتهاى بارز عصر کنونى است.

خوشبختانه چشم‌انداز تحولات جهانى، نویدبخش یک نظام چند وجهى است که در آن، قطبهاى سنتى قدرت جاى خود را به مجموعه‌اى از کشورها و فرهنگها و تمدنهاى متنوع و با خاستگاههاى گوناگون اقتصادى و اجتماعى و سیاسى میدهند. اتفاقات شگرفى که در سه دهه‌ى اخیر شاهد آن بوده‌ایم، آشکارا نشان میدهد که برآمدن قدرتهاى جدید با بروز ضعف در قدرتهاى قدیمى همراه بوده است. این جابه‌جائى تدریجى قدرت، به کشورهاى عدم تعهد فرصت میدهد تا نقش مؤثر و شایسته‌اى را در عرصه‌ى جهانى بر عهده بگیرند و زمینه‌ى یک مدیریت عادلانه و واقعاً مشارکتى را در پهنه‌ى گیتى فراهم آورند. ما کشورهاى عضو این جنبش توانسته‌ایم در یک دوران طولانى، با وجود تنوع دیدگاهها و گرایشها، همبستگى و پیوند خود را در چهارچوب آرمانهاى مشترک حفظ کنیم؛ و این دستاورد ساده و کوچکى نیست. این پیوند میتواند دستمایه‌ى گذار به نظمى عادلانه و انسانى قرار گیرد.

شرائط کنونى جهان فرصتى شاید تکرارنشدنى براى جنبش عدم تعهد است. سخن ما آن است که اتاق فرمان جهان نباید با دیکتاتورى چند کشور غربى اداره شود. باید بتوان یک مشارکت دموکراتیک جهانى را در عرصه‌ى مدیریت بین‌المللى شکل داد و تضمین کرد. این است نیاز همه‌ى کشورهائى که مستقیم یا غیرمستقیم از دست‌اندازى چند کشور زورگو و سلطه‌طلب زیان دیده‌اند و مى‌بینند.

شوراى امنیت سازمان ملل داراى ساختار و سازوکارى غیرمنطقى، ناعادلانه و کاملاً غیر دموکراتیک است؛ این یک دیکتاتورىِ آشکار و یک وضعیت کهنه و منسوخ و تاریخ مصرف گذشته است. با سوء استفاده از همین سازوکار غلط است که آمریکا و همدستانش توانسته‌اند زورگوئیهاى خود را در لباس مفاهیم شریف بر دنیا تحمیل کنند. آنها میگویند «حقوق بشر»، و منافع غرب را اراده میکنند؛ میگویند «دموکراسى»، و دخالت نظامى در کشورها را به جاى آن مى‌نشانند؛ میگویند «مبارزه با تروریسم»، و مردم بى‌دفاع روستاها و شهرها را آماج بمبها و سلاحهاى خود میسازند. در نگاه آنها، بشریت به شهروندان درجه‌ى یک و دو و سه تقسیم میشوند. جان انسان در آسیا و آفریقا و آمریکاى لاتین ارزان، و در آمریکا و غرب اروپا گران قیمت‌گذارى میشود. امنیت آمریکا و اروپا مهم، و امنیت بقیه‌ى بشریت بى‌اهمیت دانسته میشود. شکنجه و ترور اگر به دست آمریکائى و صهیونیست و دست‌نشاندگان آنها صورت گیرد، مُجاز و کاملاً قابل چشم‌پوشى است. زندانهاى مخفى آنها که در نقاط متعددى در قاره‌هاى گوناگون شاهد زشت‌ترین و نفرت‌انگیزترین رفتارها با زندانیان بى‌دفاع و بى‌وکیل و بى‌محاکمه است، وجدان آنان را نمى‌آزارد. بد و خوب، کاملاً گزینشى و یکطرفه تعریف میشود. منافع خود را به نام «قوانین بین‌المللى»، و سخنان تحکم‌آمیز و غیرقانونى خود را به نام «جامعه‌ى جهانى» بر ملتها تحمیل میکنند و با شبکه‌ى رسانه‌اىِ انحصارىِ سازمان‌یافته، دروغهاى خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالت‌طلبى وانمود میکنند و در مقابل، هر سخن حقى را که افشاگر فریب آنها است، دروغ، و هر مطالبه‌ى برحقّى را یاغیگرى مینامند.

دوستان! این وضعیت معیوب و پر زیان، غیرقابل ادامه است. همه از این هندسه‌ى غلط بین‌المللى خسته شده‌اند. جنبش 99 درصدى مردم در آمریکا بر ضدّ کانونهاى ثروت و قدرت در آن کشور، و اعتراض عمومى در کشورهاى اروپاى غربى به سیاستهاى اقتصادى دولتهاشان نیز نشان لبریز شدن پیمانه‌ى صبر و تحمل ملتها از این وضعیت است. باید این وضعیت نامعقول را علاج کرد.
پیوند مستحکم و منطقى و همه‌جانبه‌ى کشورهاى عضو جنبش عدم تعهد میتواند در یافتن و پیمودن راه علاج، تأثیرات عمیقى بر جاى بگذارد.

حضار محترم!
صلح و امنیت بین‌المللى از جمله‌ى مسائل حادّ جهان امروز ما است و خلع سلاحهاى کشتار جمعى و فاجعه‌بار، یک ضرورت فورى و یک مطالبه‌ى همگانى است. در دنیاى امروز، امنیت، پدیده‌اى مشترک و غیرقابل تبعیض است. آنها که سلاحهاى ضد بشریت را در زرادخانه‌هاى خود انبار میکنند، حق ندارند خود را پرچمدار امنیت جهانى قلمداد کنند. این - بى‌شک - نخواهد توانست نیز امنیت را براى خود آنها به ارمغان آورد. امروز با تأسفِ فراوان دیده میشود که کشورهاى دارنده‌ى بیشترین تسلیحات هسته‌اى، اراده‌اى جدّى و واقعى براى حذف این ابزارهاى مرگبار از دکترین نظامى خود ندارند و آن را همچنان عامل رفع تهدید و شاخصى مهم در تعریف جایگاه سیاسى و بین‌المللى خود میدانند. این تصور، به کلّى مردود و مطرود است.

سلاح هسته‌اى نه تأمین‌کننده‌ى امنیت و نه مایه‌ى تحکیم قدرت سیاسى است، بلکه تهدیدى براى این هر دو است. حوادث دهه‌ى 90 قرن بیستم نشان داد که داشتن این تسلیحات نمیتواند رژیمى همانند شوروى سابق را هم حفظ کند. امروز نیز کشورهائى را میشناسیم که با داشتن بمب اتم، در معرض امواج ناامنى‌هاى مهلکند.

جمهورى اسلامى ایران استفاده از سلاح هسته‌اى و شیمیائى و نظائر آن را گناهى بزرگ و نابخشودنى میداند. ما شعار «خاورمیانه‌ى عارى از سلاح هسته‌اى» را مطرح کرده‌ایم و به آن پایبندیم. این به معنى چشم‌پوشى از حق بهره‌بردارى صلح‌آمیز از انرژى هسته‌اى و تولید سوخت هسته‌اى نیست. استفاده‌ى صلح‌آمیز از این انرژى، بر اساس قوانین بین‌المللى، حق همه‌ى کشورها است. همه باید بتوانند از این انرژى سالم در مصارف گوناگونِ حیاتى کشور و ملتشان استفاده کنند و در اِعمال این حق، وابسته به دیگران نباشند. چند کشور غربى که خود دارنده‌ى سلاح هسته‌اى و مرتکب این کار غیرقانونى‌اند، مایلند توان تولید سوخت هسته‌اى را نیز در انحصار خود نگه دارند. حرکتى مرموز در حال شکل‌گیرى است تا انحصار تولید و فروش سوخت هسته‌اى را در مراکزى با نام بین‌المللى ولى در واقع در پنجه‌ى چند کشور معدود غربى، تثبیت و دائمى کنند.

طنز تلخ روزگار ما آن است که دولت آمریکا که دارنده‌ى بیشترین و مرگبارترین سلاحهاى هسته‌اى و دیگر سلاحهاى کشتار جمعى و تنها مرتکبِ به‌کارگیرى آن است، امروز میخواهد پرچم مخالفت با اشاعه‌ى هسته‌اى را به دوش بگیرد! آنها و شرکاى غربى‌شان رژیم صهیونیستىِ غاصب را به سلاحهاى هسته‌اى مجهز کرده و براى این منطقه‌ى حساس، تهدیدى بزرگ فراهم کرده‌اند؛ اما همین مجموعه‌ى فریبگر، استفاده‌ى صلح‌آمیز از انرژى هسته‌اى را براى کشورهاى مستقل برنمیتابند و حتّى با تولید سوخت هسته‌اى براى رادیوداروها و دیگر مصارف صلح‌آمیز انسانى، با هرچه در توان دارند، ستیزه‌گرى میکنند. بهانه‌ى دروغین آنان، بیم از تولید سلاح هسته‌اى است. در مورد جمهورى اسلامى ایران، آنان خود میدانند که دروغ میگویند؛ اما سیاست‌ورزى، آنگاه که کمترین اثرى از معنویت در آن نباشد، دروغ را هم مجاز میشمرد. آیا آن که در قرن بیست‌ویکم زبان به تهدید اتمى میگشاید و شرم نمیکند، از دروغگوئى پرهیز و شرم خواهد کرد؟!

من تأکید میکنم که جمهورى اسلامى هرگز در پى تسلیحات هسته‌اى نیست، و نیز هرگز از حق ملّت خود در استفاده‌ى صلح‌آمیز از انرژى هسته‌اى چشم‌پوشى نخواهد کرد. شعار ما «انرژى هسته‌اى براى همه، و سلاح هسته‌اى براى هیچکس» است. ما بر این هر دو سخن پاى خواهیم فشرد و میدانیم که شکستن انحصار چند کشور غربى در تولید انرژى هسته‌اى در چهارچوب معاهده‌ى عدم اشاعه، به سود همه‌ى کشورهاى مستقل و از جمله کشورهاى عضو جنبش عدم تعهد است.

تجربه‌ى سه دهه ایستادگىِ موفقیت‌آمیز در برابر زورگوئى‌ها و فشارهاى همه‌جانبه‌ى آمریکا و متحدانش، جمهورى اسلامى را به این باور قطعى رسانده است که مقاومت یک ملت متحد و داراى عزم راسخ، قادر است بر همه‌ى خصومتها و عنادها فائق آید و راه افتخارآمیز به سوى هدفهاى بلند خود را بگشاید. پیشرفتهاى همه‌جانبه‌ى کشور ما در دو دهه‌ى اخیر واقعیتى است که در برابر چشم همگان قرار دارد و رصدکنندگان رسمى بین‌المللى مکرراً بدان اذعان کرده‌اند؛ و این همه در شرائط تحریمها و فشارهاى اقتصادى و تهاجم تبلیغاتى شبکه‌هاى وابسته به آمریکا و صهیونیسم اتفاق افتاده است. تحریمهائى که یاوه‌گویان، آن را فلج‌کننده نامیدند، نه تنها ما را فلج نکرده است و نخواهد کرد، بلکه گامهاى ما را محکمتر، و همت ما را بلندتر، و اطمینان ما را به درستى تحلیلهاى خود و نیز به توانائى درون‌زاى ملتمان راسختر کرده است. ما یارى خداوند را در این چالشها بارها و بارها به چشم دیده‌ایم.

میهمانان گرامى!
لازم میدانم در اینجا از یک مسئله‌ى بسیار مهم سخن بگویم؛ که اگرچه مربوط به منطقه‌ى ما است، ولى ابعاد گسترده‌ى آن از این منطقه فراتر رفته و سیاستهاى جهانى را در طول چندین دهه تحت تأثیر قرار داده است و آن، مسئله‌ى دردآور فلسطین است. خلاصه‌ى این ماجرا آن است که یک کشور مستقل و داراى شناسنامه‌ى روشنِ تاریخى به نام «فلسطین»، بر اساس یک توطئه‌ى وحشتناک غربى با سردمدارى انگلیس در دهه‌ى 40 قرن بیستم، از ملت آن، غصب و به زور سلاح و کشتار و فریب، به جماعتى که عمدتاً از کشورهاى اروپائى مهاجرت داده شده‌اند، واگذار گردیده است. این غصب بزرگ که در آغاز با کشتارهاى جمعىِ مردم بى‌دفاع در شهرها و روستاها و راندن مردم از خانه و کاشانه‌ى خود به کشورهاى هم‌مرز همراه بود، در طول بیش از شش دهه همچنان با همین جنایتها ادامه یافته است و امروز هم ادامه دارد. این، یکى از مهمترین مسائل جامعه‌ى بشریت است. سران سیاسى و نظامى رژیم غاصب صهیونیست، در این مدت از هیچ جنایتى پرهیز نکرده‌اند؛ از کشتار مردم و ویران کردن خانه‌ها و مزارع آنان و دستگیرى و شکنجه‌ى مردان و زنان و حتّى کودکان آنان، تا تحقیر و توهین به کرامت این ملت و سعى در نابودى و هضم آن در معده‌ى حرامخوار رژیم صهیونیستى، و تا حمله به اردوگاههاى آنان در خود فلسطین و در کشورهاى همسایه که میلیونها آواره را در خود جاى میداده است. نامهاى «صبرا» و «شتیلا» و «قانا» و «دیر یاسین» و امثال اینها با خون مردم مظلوم فلسطین در تاریخ منطقه‌ى ما ثبت شده است. اکنون نیز پس از شصت و پنج سال، هنوز همچنان همین جنایتها در رفتار گرگان درنده‌ى صهیونیست با باقى‌ماندگان در سرزمینهاى اشغالى ادامه دارد. آنها پى‌درپى جنایتهاى جدیدى مى‌آفرینند و منطقه را با بحران تازه‌اى روبه‌رو میکنند. کمتر روزى است که خبرى از قتل و جرح و زندانى کردن جوانهائى مخابره نشود که به دفاع از وطن و کرامت خود برخاسته و به ویرانگرى مزارع و خانه‌هاى خود اعتراض کرده‌اند. رژیم صهیونیستى که با به راه انداختن جنگهاى فاجعه‌بار و کشتار مردم و اشغال سرزمینهاى عربى و سازماندهى تروریسم دولتى در منطقه و جهان، دهها سال ترور و جنگ و شرارت به راه انداخته، ملت فلسطین را که براى احقاق حق خود به پا خاسته و مبارزه میکنند، تروریست مینامد و شبکه‌ى رسانه‌هاى متعلق به صهیونیزم و بسیارى از رسانه‌هاى غربى و مزدور نیز با زیر پا گذاشتن تعهّد اخلاقى و رسانه‌اى، این دروغ بزرگ را تکرار میکنند. سردمداران سیاسىِ مدعى حقوق بشر نیز چشم بر این همه جنایت بسته و بدون شرم و پروا، از آن رژیم فاجعه‌آفرین حمایت کرده و در نقش وکیل‌مدافع آن ظاهر میشوند.

سخن ما آن است که فلسطین متعلق به فلسطینى‌ها است و ادامه‌ى اشغال آن، ظلمى بزرگ، تحمل‌ناپذیر و خطرى عمده براى صلح و امنیت جهانى است. همه‌ى راههائى که غربیها و وابستگان آنها براى «حل مسئله‌ى فلسطین» پیشنهاد کرده و پیموده‌اند، غلط و ناموفق بوده است و در آینده نیز چنین خواهد بود. ما راه‌حلى عادلانه و کاملاً دموکراتیک را پیشنهاد کرده‌ایم: همه‌ى فلسطینى‌ها، چه ساکنان کنونى آن، و چه کسانى که به کشورهاى دیگر رانده شده و هویت فلسطینى خود را حفظ کرده‌اند، اعم از مسلمان و مسیحى و یهودى، در یک همه‌پرسىِ عمومى، با نظارتى دقیق و اطمینان‌بخش شرکت کنند و ساختار نظام سیاسى این کشور را انتخاب نمایند و همه‌ى فلسطینیانى که سالها رنج آوارگى را تحمل کرده‌اند، به کشور خود باز گردند و در این همه‌پرسى و سپس تدوین قانون اساسى و انتخابات، شرکت نمایند. آنگاه صلح برقرار خواهد شد.

در اینجا مایلم پندى خیرخواهانه به سیاستمداران آمریکائى که تاکنون همواره به عنوان مدافع و پشتیبان رژیم صهیونیستى در صحنه حاضر شده‌اند، بدهم: این رژیم تاکنون براى شما دردسرهاى بیشمار داشته است؛ چهره‌ى شما را در میان ملتهاى منطقه، منفور و شما را در چشم آنان شریک جنایات صهیونیستهاى غاصب معرفى کرده است؛ هزینه‌هاى مادى و معنوى که در طول سالهاى متمادى از این رهگذر به دولت و ملت آمریکا تحمیل شده است، سرسام‌آور است؛ و احتمالاً در آینده اگر همین روش ادامه یابد، هزینه‌هاى شما سنگین‌تر هم خواهد شد. بیائید به پیشنهاد جمهورى اسلامى درباره‌ى همه‌پرسى بیندیشید و با تصمیمى شجاعانه، خود را از گره ناگشودنى کنونى نجات دهید. بى‌شک مردم منطقه و همه‌ى آزاداندیشان گیتى از این اقدام استقبال خواهند کرد.

میهمانان محترم!
اکنون به سخن آغازین باز میگردم. شرائط گیتى حساس و جهان در حال گذار از یک پیچ تاریخىِ بسیار مهم است. انتظار میرود که نظمى نوین در حال تولد یافتن باشد. مجموعه‌ى غیرمتعهدها حدود دو سوم اعضاء جامعه‌ى جهانى را در خود جاى داده است و میتواند در شکل‌دهى آینده نقشى بزرگ ایفاء کند. تشکیل این اجلاس بزرگ در تهران نیز خود حادثه‌اى پرمعنا است که باید در محاسبات به کار آید. ما اعضاء این جنبش با هم‌افزائى امکانات و ظرفیتهاى گسترده‌ى خود میتوانیم براى نجات جهان از ناامنى و جنگ و سلطه‌گرى، نقشى تاریخى و ماندگار بیافرینیم.

این مقصود فقط با همکاریهاى همه‌جانبه‌ى ما با یکدیگر امکان‌پذیر است. در میان ما، کشورهاى بسیار ثروتمند و نیز کشورهاى داراى نفوذ بین‌المللى کم نیستند. علاج مشکلات با همکاریهاى اقتصادى و رسانه‌اى و انتقال تجربه‌هاى پیشبرنده و تعالى‌بخش، کاملاً امکان‌پذیر است. باید عزمهامان را راسخ کنیم؛ به هدفها وفادار بمانیم؛ از اخم قدرتهاى زورگو نترسیم و به لبخند آنان دل خوش نکنیم؛ اراده‌ى الهى و قوانین آفرینش را پشتیبان خود بدانیم؛ به شکست تجربه‌ى اردوگاه کمونیستى در دو دهه پیش، و شکست سیاستهاى به اصطلاح لیبرال دموکراسى غربى در حال حاضر - که نشانه‌هاى آن را در خیابانهاى کشورهاى اروپائى و آمریکایی و گره‌هاى ناگشودنى اقتصاد این کشورها همه مى‌بینند - با چشم عبرت بنگریم. و بالاخره سقوط دیکتاتورهاى وابسته به آمریکا و همدست رژیم صهیونیستى در شمال آفریقا و بیدارى اسلامى در کشورهاى منطقه را فرصتى بزرگ بشماریم. ما میتوانیم به ارتقاء «بهره‌ورى سیاسى جنبش عدم تعهد» در مدیریت جهانى بیندیشیم؛ میتوانیم براى تحول در این مدیریت، سندى تاریخى تهیه کنیم و ابزارهاى اجرائى آن را فراهم نمائیم؛ میتوانیم حرکت به سمت همکاریهاى مؤثر اقتصادى را طراحى و الگوهاى ارتباط فرهنگى میان خود را تعریف کنیم. بى‌شک تشکیل دبیرخانه‌ى فعال و پرانگیزه‌اى براى این تشکیلات، خواهد توانست به حصول این مقاصد کمکى بزرگ و پر تأثیر تقدیم کند.

متشکرم‌

معرفی رشته ژئوفیزیک

ژئوفیزیک‏ به‏ مفهوم‏ عام‏ شامل‏ فیزیک‏ زمین‏، جو و اقیانوس‏هاست‏. علم ژئوفیزیک، بررسی پارامترهای مختلف فیزیکی کره زمین است. پیدایش‏ این‏ علم‏ به‏ کشف‏ ژیلبرت،‏ در نیمه‏ دوم‏ سده شانزدهم‏ میلادی،‏ مبنی بر این که‏ زمین‏ همانند یک‏ مغناطیس‏ بزرگ‏ عمل‏ می‏کند و نیز به‏ نظریه‏ گرانش‏ نیوتن‏ در نیمه دوم‏ سده‏ هفدهم‏ میلادی‏ برمی‏گردد.  

درواقع ژئوفیزیک یک علم چندرشته‌ای است که با بکارگیری دانش و تکنیک‌های فیزیک، ریاضی، زمین‌شناسی و کامپیوتر به مطالعه نیروها و فرآیندهای فیزیکی که در گذشته و حال در حال تغییر سیاره ما بوده‌اند می‌پردازد. بعنوان مثال درک ماهیت زلزله‌‌ و حرکت و تغییر شکل قاره‌ها از مسائل مهمی هستند که همواره ذهن ژئوفیزیکدانان را به خود مشغول کرده‌اند. امروزه‏ این‏ علم‏ با بهره‏گیری‏ از دیگر علوم‏ پایه‏، دانشی‏ است‏ با کاربردهای‏ فراوان‏ که به شاخه‏های‏ متعددی‏ تقسیم‏ می‏شود. وظیفه اصلی‏ علم‏ ژئوفیزیک‏، مطالعه فرایندهای‏ فیزیکی‏ است‏ که‏ در سیاره زمین‏ و منظومه شمسی‏ رخ‏ می‏دهد. شناخت‏ پدیده‏های‏ مرتبط‏ با تحول‏ زمین‏ جامد، جو و اقیانوس‌ها برای‏ تامین‏ نیازهای اساسی‏ زندگی‏ انسان‏ ضروری‏ است.

اهمیت روشهای ژئوفیزیکی در آن است که به ژئوفیزیکدانان اجازه می‌دهد تا خواص فیزیکی درون زمین را که از دسترس مستقیم انسان خارج هستند اندازه‌گیری نمایند. ژئوفیزیکدانان با استفاده از امواج لرزه‌ای و اندازه‌گیری میدان‌های گرانش و مغناطیس زمین می‌توانند خواص الاستیکی ومغناطیسی، چگالی، و دمای درون زمین را اندازه‌گیری کنند.

ژئوفیزیک را می‌توان به دوشاخه عمده ژئوفیزیک جهانی و ژئوفیزیک اکتشافی تقسیم نمود. ژئوفیزیک جهانی علاقه‌مند به مطالعه فرآیندهای درونی و بیرونی است که در حال تغییر سیاره ما هستند و به مطالعه لرزه‌خیزی، میدان‌های گرانشی و مغناطیسی، تحول گرمایی و تغییر شکل زمین و همچنین فرآیندهای فیزیکی اتمسفر و .... می پردازد. در ژئوفیزیک اکتشافی ژئوفیزیکدان با بهره‌گیری از روش‌های گوناگون به شناسایی لایه‌های کم‌عمق زمین جهت اکتشاف منابع انرژی و معدنی زمین می‌پردازد.

معرفی رشته ژئوفیزیک

به‏ طور مثال‏ می‏توان‏ به‏ نیاز روزافزون‏ به‏ کشف‏ منابع‏ جدید انرژی‏، اکتشاف‏ کانی‌ها و ذخایر آب‌های‏ زیرزمینی‏، پیش‏‌بینی‏ رویدادهای‏ طبیعی‏ مانند زلزله‏، آتشفشان‏، سیل‏ و خشکسالی‏ و همچنین‏ یافتن‏ راه‌های‏ چگونگی‏ کاهش‏ اثر ویرانگر این‏ پدیده‏ها اشاره‏ کرد. بر اساس‏ این‏ نیاز و ضرورت‏ توسعه‏ علم‏ ژئوفیزیک‏، اتحادیه‏ بین‏المللی‏ شورای‏ تحقیقات (IUS) و اتحادیه‏ بین‏المللی‏ علوم (IUS) از ژوئیه‏ 1957 تا دسامبر 1958 را سال‏ ژئوفیزیک‏ نامید و از تمامی‏ ملل‏ مختلف‏ درخواست‏ کرد‏‏ برای‏ توسعه‏ و پیشبرد این‏ علم‏ همکاری نمایند. ژئوفیزیک مانند سایر گرایشات میان‌رشته‌ای، در واقع پلی است از فیزیک به زمین شناسی. این رشته بیشتر بر روی لایه‌های مختلف زمین، فشارهای وارد بر هریک از طرف سطوح دیگر و نتایج این برهم‌کنش‌ها بحث می‌کند.

مواردی نظیر چگونگی پیدایش کوه‌ها، قاره‌ها و ناهمواری‌ها از جمله مباحث مطرح در این رشته می‌باشد. این رشته همچنین به بررسی جامع موضوعات مربوط به زلزله، چگونگی پیدایش، عوامل موثر، زلزله نگاری و … می‌پردازد. شناسایی گسله‌های لرزه خیز و فعال کشور، مطالعه پوسته، مطالعه پس‌لرزه‌های زمین لرزه‌های بزرگ، مطالعه خطر پذیری و ریسک برای شهرهای بزرگ و سازه‌های مهم در سطح کشور، به عهده فارغ‌التحصیلان این رشته است.

اکتشافات ژئوفیزیکی، لرزه‌نگاری و مطالعات لرزه‌ای سدها، مطالعات ژئوفیزیک کارخانه‌ها و نیروگاه‌ها، دریافت و جمع‌آوری اطلاعات مراکز علمی مربوط در ثبت زمین‌لرزه، پردازش این اطلاعات، بررسی و تحلیل پیش‌نشانگرهای زمین‌لرزه و امکان‌سنجی پیش‌بینی وقوع و یا عدم وقوع آن، بررسی و تحلیل اخبار و شایعات مربوط به وقوع زمین‌لرزه نیز همگی در این رشته بررسی می‌شود

گرایش‌ها و ابعاد مختلف این رشته

معرفی رشته ژئوفیزیک

در اکتشافات ژئوفیزیکی برخی از مهمترین خواص فیزیکی زمین توسط ابزارهای ویژه اندازه گیری شده و با تفسیر نتایج بدست آمده، شرایط زیر زمین نتیجه می‌شود. خواصی از سنگ‌ها که در اکتشافات ژئوفیزیکی، سنجیده می‌شوند، معمولا شامل کشسانی، هدایت الکتریکی، هدایت حرارتی، چگالی، خاصیت مغناطیسی و رادیواکتیویته است. در اکتشافات ژئوفیزیکی معمولا به دنبال یک ناهنجاری یا به زبانی انحراف از مشخصات یکنواخت زمین شناسی هستیم. تغییر ناگهانی در جنس مواد، برخورد به یک گسل یا یک منطقه خرد شده یا لایه‌های آبدار می‌توانند ناهنجاری‌هایی نسبت به شرایط طبیعی به حساب آیند.

ژئوالکتریک

در این گرایش به تعیین مقاومت ظاهری لایه‌های مختلف زمین و تعیین جنس آن‌ها می پردازند. این کار از طریق اختلاف پتانسیل بین لایه‌های زمین انجام می‌گیرد. با استفاده از این روش می‌توان خواص الکتریکی سنگ‌ها را تشخیص داد، که بوسیله چند روش الکتریکی محاسبه می شود که تعدادی از آن‌ها عبارتند از:

روش پتانسیل خود زا: که براساس فعل و انفعالات شیمیایی یا مکانیکی مثل تغییرات سولفور، تغییر در ترکیبات سنگ‌ها، فعالیت بیوالکتریکی مواد ارگانیک، فرسایش و گرادیان مایع زیر زمین بوجود می آید. این روش برای بدست آوردن پتانسیل الکتریکی زمین، بدون هیچ گونه القای مصنوعی در زمین صورت می‌گیرد و ساده ترین و کم هزینه ترین روش از روش‌های ژئوفیزیک است.

معرفی رشته ژئوفیزیک

روش مقاومت ویژه : به عبور جریان الکتریکی درون زمین می‌گوییم که اندازه گیری شدت و اختلاف پتانسیل بین الکترودها را برعهده دارد که از نتیجه حاصل از این عملیات صحرایی می‌توانیم مقاومت ویژه در زمین را بدست آوریم. این روش بیشتر برای اکتشافات آب‌های زیر زمینی مورد استفاده قرار می گیرد و حتی با استفاده از این شیوه می‌توان شیرینی و شوری آب‌ها را نیز تشخیص داد.

 

مغناطیس سنجی

این شاخه به بررسی تغییرات میدان مغناطیسی زمین می‌پردازد که این کار به دو روش انجام می گیرد روش نقطه ای و روش منطقه ای. در روش نقطه‌ای دستگاه را روی نقاط مختلف زمین قرار می‌دهند و تغییرات را بررسی می‌کنند اما در روش منطقه‌ای این کار از طریق هوایی صورت می‌گیرد. استفاده از این روش بیشتر برای اکتشافات مواد فلزی که خاصیت مغناطیسی دارند و درون زمین است. برای مثال برای کشف آهن، نیکل و …که دارای خاصیت مغناطیسی هستند مورد استفاده قرار می گیرد.

 اهمیت روشهای ژئوفیزیکی در آن است که به ژئوفیزیکدانان اجازه می‌دهد تا خواص فیزیکی درون زمین را که از دسترس مستقیم انسان خارج هستند اندازه‌گیری نمایند

 امروزه اغلب اکتشافات به روش منطقه‌ای، توسط یک مغناطیس سنج که به دنبال هواپیمایی کشیده می‌شود، انجام می‌شود. به این ترتیب منطقه‌ای وسیع در مدتی کوتاه و با مخارجی نسبتا کم مورد بررسی قرار می‌گیرد.
معرفی رشته ژئوفیزیک

گرانی سنجی

هدف این شاخه بررسی و بدست آوردن شتاب جاذبه زمین و همچنین بحث درباره ی شکل میدان جاذبه زمین در نقاط مختلف است. با توجه به اینکه میدان جاذبه بستگی به جنس لایه‌ها دارد با این روش می‌توان به تحلیل و بررسی مسائل زمین ساختی مثل تاقدیس‌های زیر زمینی، گنبدها، گسل‌ها و توده‌های نفوذی پرداخت. این روش در بررسی‌های مهندسی جهت تعیین محل حفره‌ها و غارهای انحلالی داخل سنگ‌های آهکی استفاده می شود. این روش مطمئن ترین روش برای اکتشافات نفتی است.

لرزه نگاری

هدف این شاخه بررسی و تعیین مرز لایه‌ها، محل گسل‌ها و غارها یا ضخامت لایه‌ها و تا حدی جنس لایه‌ها است. این کار توسط بررسی رفتار سنگ‌های درون زمین در مقابل عبور امواج الاستیک از آن‌ها صورت می‌پذیرد که تولید این امواج به دو صورت ضربه ای و انفجاری صورت می‌گیرد. در روش ضربه‌ای این امواج توسط ضربه‌های مصنوعی تولید می‌شوند و در روش انفجاری امواج به وسیله انفجارهایی در عمق زمین ایجاد می‌شوند. به طور کلی امواج لرزه‌ای از محل تشکیل به صورت کروی منتشر می‌شوند. این امواج با سرعتی که بستگی به خواص کشسانی زمین دارد از داخل آن عبور می کنند. امواج لرزه‌ای در محل تغییر جنس مواد منعکس یا منکسر شده و پس از بازگشت به سطح زمین توسط ابزارهایی ثبت می‌شوند.

معرفی رشته ژئوفیزیک

زلزله شناسی

کار این شاخه فقط اندازه گیری است. آنها با بررسی زلزله‌ها و اطلاعات آن‌ها به اندازه گیری ضخامت لایه‌ها و تعیین مرز لایه‌ها می‌پردازند. تفاوت کار این رشته و رشته لرزه نگاری در روش ایجاد امواج است. به طوری که در لرزه نگاری امواج به صورت مصنوعی و با انفجارها و یا ضربه مصنوعی ایجاد می شوند ولی در زلزله شناسی این امواج از چشمه‌ای طبیعی تولید می‌شود که در اثر زلزله ایجاد می‌شود.

زمینه‌های اشتغال

فارغ التحصیلان این رشته در سازمان زمین شناسی یا در شرکت نفت در بخش اکتشافات نفتی و در کارهای مهندسی از قبیل اکتشافات لرزه و همچنین در اکتشافات آب می‌توانند مشغول به کار ‌شوند.

هوای پاک با خودروهای هسته ای

از این پس و به لطف فناوری‌های نوین در عرصه دانش انرژی هسته‌ای ، می‌توان ابعاد جدیدی از کاربردهای بالقوه این انرژی قدرتمند را انتظار کشید که طی آن از تاسیسات و تجهیزات عریض و طویل متعارف و هیبت بزرگ رآکتورهای هسته‌ای برای به‌کار‌گیری‌ سوخت اتمی دیگر خبری نیست و کار به جایی می‌رسد که استفاده از انرژی هسته‌ای را می‌توان در هیاتی متفاوت به سوی کاربردهای دم دستی و قابل حمل سوق داد.

انرژی هسته ای

تحقیقات دانشمندان از فرم تازه کشف شده‌ای از اورانیوم حکایت دارد که می‌تواند نیروگاه‌های برق هسته‌ای را تا حد جای گرفتن در خودروی شما و نهایتا توانبخشی به آن کوچک‌سازی کند. به این ترتیب با معرفی نوع جدیدی از ملکول اورانیوم می‌توان دستیابی به اهداف بسیار ارزنده‌ای همچون داروها و سوخت هسته‌ای ارزان‌تر، خردتر و البته ایمن‌تر را نوید داد. در همین رابطه دانشمندان آزمایشگاه لوس آلاموس توانسته‌اند ملکول جدیدی از فرم شناخته شده نیترید اورانیوم را ارائه کنند که از سال‌ها قبل هدف مطالعه و جستجوی محققان بوده است، اما ماجرا به کشف این فرم جدید اورانیوم خلاصه نمی‌شود و این ملکول جدید علاوه بر مطرح کردن گزینه سوخت هسته‌ای ارزان‌تر و ایمن‌تر، می‌تواند از سوخت‌های فسیلی انرژی بیشتری استخراج کند و در نتیجه خودروها را به لحاظ کارآمدی سوخت در جایگاه ایده‌آل‌تری قرار دهد و البته جدا از کاربرد سوختی و توانبخشی به وسایل نقلیه می‌تواند به ارائه داروهای کارآمد ارزان‌تر نیز بینجامد.

این کشف جدید در حالی نوید دستاوردهای قابل ملاحظه‌ای از انرژی هسته‌ای پاک در آینده را می‌دهد که به گفته سرپرست گروه تحقیقاتی که شرح کشفیات آنها طی مقاله‌ای در شماره تازه ژورنال تخصصی شیمی طبیعت آمده است، نیتریدهای آکتینیدی (خانواده‌ای از ترکیبات رادیواکتیوی) نامزد اصلی سوخت‌های هسته‌ای آینده محسوب می‌شوند، ضمن این که چنین ترکیباتی قادرند پیوندهای کربن ـ هیدروژن را که بسیار محکم هستند نیز بشکنند. در واقع ترکیب نام‌آشنای حوزه انرژی هسته‌ای یعنی نیترید اورانیوم باعث شکافتن و جدا کردن اتم‌های هیدروژن از یک اتم کربن می‌شود که در نوع خود ماموریت سهل و ساده‌ای نیست.

نکته جالب قضیه این است که فرآیند مشابهی با چنین کارکردی هر روزه در موتور خودروها اتفاق می‌افتد، ولی متاسفانه حجم قابل ملاحظه‌ای از انرژی موجود در آن همه پیوندهای کربن ـ هیدروژن به صورت گرما تلف می‌شود.

به بیان دیگر، چنانچه این دو اتم بتوانند شکافته و از هم جدا شوند بدون آن که تمامی انرژی‌شان از دست رود، در آن صورت بنزین می‌تواند به نحو بسیار کارآمدتری نه‌تنها برای سوخت یک خودرو، بلکه برای بهبود بخشیدن به انواع کاملی از فرآورده‌های نفتی از پلاستیک‌ها گرفته تا داروها نیز مورد استفاده واقع شود.

در این میان البته مشکلی پیش روی دانشمندان قرار دارد و از بد حادثه این ملکول جدید زمانی که اتم‌های هیدروژن را از یک اتم کربن می‌شکافد، از میان می‌رود. در واقع برای این که نیترید اورانیوم به لحاظ تجاری واجد قابلیت ماندگاری و بقا شود، مجبور است اتم‌های هیدروژن را یکی پس از دیگری هدف هجوم خود قرار دهد و به این ترتیب خودش در حین فرآیند نابود نمی‌شود.

با این وصف، دانشمندان ناگزیر از تبدیل‌ نیترید اورانیوم به یک سازمان‌دهنده یا همان کاتالیزور خواهند بود و این همان مقصودی است که به اعتقاد محققان باید عملی و میسر شود، اما در حال حاضر عملی نیست.

اما ظاهرا یافتن راه‌حلی برای این مشکل بزرگ را باید در جایی غیر از آزمایشگاه‌ها و حوزه عناصر و ترکیبات شیمیایی جستجو کرد. قضیه از این قرار است که هرچند دانشمندان ممکن است یک پیوندشکن مولکولی ارزان، مطمئن و قابل استفاده مجدد را در مشت خود نداشته باشند، ولی انگار طبیعت از قبل این کار را کرده است. سیتوکرومP450 که عملا در هر ارگانیسمی روی زمین یافت می‌شود همان برگ طلایی مورد نظر دانشمندان است. این ماده آنزیمی است که ردپای آن را در شمار انبوهی از ترادیسی یا دگرگونی‌های شیمیایی از ایجاد کردن انرژی در میتوکندری‌ها گرفته تا متابولیسم داروها می‌توان سراغ گرفت.

p450

دانشمندان معتقدند نتایج تحقیقاتشان از این واقعیت حکایت دارد که نیترید اورانیوم همانند سیتوکرومP450 می‌تواند پیوندهای کربن ـ هیدروژن را بشکند. در واقع دانشمندان با مطالعه دقیق شیوه‌ای که نیترید اورانیوم پیوندهای کربن ـ هیدروژن را می‌شکند، می‌توانند درخصوص روشی که سیتو‌کروم P450 همین مأموریت را در طبیعت به انجام می‌رساند به اطلاعات بیشتر و باارزش‌تری دست پیدا کنند، چراکه این فرآیند به رغم اهمیت زیست‌شناختی و همچنین اهمیت اقتصادی بالقوه‌ای که دارد، تاکنون آن طور که باید و شاید مورد شناخت و مطالعه درست قرار نگرفته است.

ابعاد مختلف این کشف جدید و اهمیت خود موضوع، فرم جدید مولکولی اورانیوم توجه محققان زیادی را به خود جلب کرده است و هر یک جنبه خاصی از آن را مورد بحث و اظهارنظر قرار داده‌اند. در این میان هر چند به اعتقاد برخی دانشمندان، جالب‌توجه‌ترین جنبه این مولکول جدید را می‌توان شیمی آن دانست، ولی آنچه بیش از همه کانون توجه سایر محققان قرار گرفته و بر آن اتفاق نظر دارند این واقعیت کتمان‌ناپذیر است که مولکول جدید اورانیوم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، اما عامل محرک و انگیزه واقعی برای ایجاد این مولکول جدید را همان کاربرد پیشنهاد شده‌اش به عنوان یک سوخت هسته‌ای نوین می‌توان قلمداد کرد.

محققان معتقدند نیترید اورانیوم می‌تواند به جایی ختم شود که تصورش هم خالی از هیجان نیست. این مقصد مهم و ارزشمند نیروگاه‌های برق هسته‌ای کوچک، ارزان‌تر و حتی قابل حمل خواهد بود. در این میان مراکز بزرگی همچون ناسا و

HPG و دیگر سازمان‌ها و مراکز تحقیقاتی که سهم قابل ملاحظه‌ای در پژوهش‌ها و دستاوردهای نسل آینده برق و قدرت را به خود اختصاص داده‌اند، همگی ‌ دنبال به‌کار‌گرفتن نیترید اورانیوم به عنوان یک سوخت هسته‌ای نسل آینده در رآکتورهایشان هستند.

آسمان پاک

البته به رغم ارتباط اورانیوم با موضوع تشعشعات مرگبار، این مولکول جدید حاوی اورانیوم تهی شده است که در نوع خود و از نقطه نظر رادیولوژیکی نسبتا بی‌ضرر نشان می‌دهد. ضمن این که فرصت‌های زیادی را در حوزه کاربردهای صنعتی و کاتالیزورها مطرح می‌‌کند. از طرفی محققان با امیدواری معتقدند فرصت‌های قابل ملاحظه‌ای که این ماده رادیو اکتیو جدید پیش می‌کشد، به حوزه کاربردهای صنعتی و شیمی مواد ختم نمی‌شود. در واقع داشتن قابلیتی که قادر به تخریب سریع، قابل اطمینان و کارآمد پیوندهای کربن ـ هیدروژن باشد می‌تواند باعث ارزان‌تر تمام شدن فرآیند تولید داروها و سایر مواد و ترکیبات شیمیایی مهم صنعتی شود و اهمیت آن زمانی بیشتر جلوه می‌کند که می‌بینیم بسیاری از این ترکیبات نفت محور هستند. به اعتقاد کارشناسان، نمی‌توان از کنار این واقعیت براحتی گذشت که فرآیند تصفیه و پالایش هر روزه نفت برای تولید جدول بلند بالایی از مواد و فرآورده‌ها، مستلزم صرف درجه حرارت‌های بالا، فشار بالا و مراحل چندگانه و در کل مترادف صرف مقادیر قابل توجه انرژی است.

با این اوصاف دانشمندان معتقدند اگر این مولکول جدید بتواند همین فرآیند پیوسته فرآوری و پالایش نفت را در درجه حرارت معمولی، فشار معمولی و طی یک مرحله واحد به انجام برساند، به معنای آن است که این ملکول کوچک، زمان و سرمایه را برای ما پس‌انداز و صرفه‌جویی کرده است.

چرا سقف نیروگاه‌های اتمی گنبدی است؟

شبکه‌ای که در دو جهت دارای انحنا باشد آن را گنبد می‌نامند. شاید رویه یک گنبد بخشی از یک کره یا یک مخروط یا اتصال چندین لایه باشد. گنبد‌ها سازه‌هایی با صلبیت بالا می‌باشند و برای دهانه‌های بسیار بزرگ تا حدود 250 متر مورد استفاده قرار می‌گیرند.

ارتفاع گنبد باید بزرگتر از 15% قطر پایه گنبد باشد. گنبدها دارای مرکز هستند.

سوخت یک نیروگاه هسته‌ای، اورانیوم است. اورانیوم عنصری است که در اکثر مناطق جهان از زیرزمین استخراج می‌شود.

اورانیوم بعد از مرحله کانه آرایی بصورت قرص‌های بسیار کوچکی در داخل میله‌های بلند قرار گرفته و داخل رآکتور نیروگاه نصب می‌شوند.

در داخل رآکتور یک نیروگاه اتمی، اتم‌های اورانیوم تحت یک واکنش زنجیره‌ای کنترل شده، شکافته می‌شوند.

در نیروگاه‌های هسته‌ای، معمولاً از یک سری میله‌های کنترل جهت تنظیم سرعت واکنش زنجیره‌ای استفاده می‌گردد.

عدم کنترل این واکنش‌ها می‌تواند منجربه تولید بمب اتم شود. اما در بمب اتم، تقریباً ذرات خالص اورانیوم 235 یا پلوتونیوم (باشکل و جرم معینی) باید با نیروی زیادی در کنارهم قرار گیرند.

نیروگاه های اتمی

واکنش‌های زنجیره‌ای همچنین باعث تولید یک سری مواد رادیواکتیو می‌شوند. این مواد در صورت رهایی می‌توانند به مردم آسیب برسانند.

بنابراین آنها را به شکل جامد نگهداری می‌کنند. این مواد در گنبدهای بتنی بسیار قوی نگهداری می‌شوند تا در صورت بروز حوادث مختلف ، خطری بوجود نیاید.

گنبد شکلa یک نوع گنبد از نوع دنده‌ای است. در صورتیکه تعداد دنده‌ها زیاد باشد باید به مسئله شلوغی اعضا در راس گنبد توجه شود که برای اجتناب از این مسئله بهتر است که برخی از دنده‌های نزدیک راس حذف شود.(شکل b)

گنبد دیگری به نام اشفدلر (مهندس آلمانی) در شکل (c) نشان داده شده است که تعداد زیادی از این نوع گنبدها بعد از قرن 19 توسط اشفدلر و دیگران ساخته شده است.

نیروگاه های اتمی

از ایرادات این گنبد می‌توان به مسئله شلوغی اعضا در راس اشاره کرد، که برای حل این مشکل همان راه حل بالا ارائه می شود. (شکل d)

نمونه دیگری از گنبدها گنبد "لملا " است .این گنبد را می توان به نوع ترکیبی از یک یا چند حلقه که با یکدیگر متقاطع هستند ،دانست (شکل های e-f)

شکل‌های (g و h) نوع دیگری از خانواده گنبدها را به نام گنبدهای دیامتیک نشان می‌دهد.

در شکل‌های (i و j) نمونه دیگری از گنبد های حبابی ملاحظه می‌کنید.

در شکل‌های (k و l) نمونه دیگری از گنبد ها به نا م گنبدهای ژئودزدیک ملاحظه می‌شود.

اتصالات در گنبد‌های دنده‌ای و اشفلدر حتما صلب هستند. از لحاظ پخش منظم نیرو، گنبد هاس ژئودزدیک، دیامتیک و حبابی بسیار مناسب هستند.

از امتیازات سقف‌های گنبدی ذخیره مقاومتی بیشتر، به دلیل داشتن درجات نامعینی بالا، در مقایسه با سایر سازه‌های متداول است. همچنین سختی و صلبیت زیاد قابلیت استثنایی برای حمل بارهای بزرگ متمرکز و غیر متقارن می‌باشد.

سقف گنبدها بسیار محکم‌تر از سقف‌های معمولیست.

برای درک ساده تر موضوع، تصور کنید وقتی یک خودکار را روی کاغذ قرار می‌دهید و کاغذ را بلند می‌کنید، کاغذ نمی‌تواند نیروی وزن خودکار را تحمل کند، اما اگر همان کاغذ را کمی انحنا دهید خواهید دید کاغذ انحنا داده شده تحمل وزن چند خودکار دیگر را هم دارد.

آشنایی با پرتو پزشکی

تاریخچه پرتوپزشکی

یکی از روشهای تشخیصی و درمانی ارزشمند در طب، پزشکی هسته ای می باشد. که تبلور آن از ابتدا تا کنون تلفیقی از کشفیات مهم تاریخی بوده است. اولین جرقه در سال 1895 با کشف اشعه X و در 1934 با کشف مواد رادیواکتیو زده شد. اولین استفاده کلینیکی مواد رادیواکتیو، در سال 1937 جهت درمان لوسمی در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی بود. بعــــــد از آن در 1946 با استــــــفاده از این مواد توانستند در یک بیمار مبتلا به سرطان تیروئـــــید از پیشرفت این بیماری جلوگیری کنند.

پرتوپزشکی

البته تا 1950 کاربرد کلینیکی مواد رادیواکتیو بطور شایع رواج نیافت و مسکوت ماند. طی سالهای بعد از آن متخصصین و فیزیکدانان به این واقعیت پی بردند که می توان از تجمع رادیو داروها در ارگان هدف تصاویری از آن تهیه نمود و یا به درمان بافت آسیب دیده کمک نمود. بطوریکه در اواسط دهه 60 مطالعات بسیاری در خصوص طراحی تجهیزات لازم آغاز گشت. در دهه 1970 توانستند با جاروب نمودن از ارگانهای دیگر بدن مانند کبد و طحال، تومورهای مغزی و مجاری گوارشی تصاویری را تهیه نمایند. و در دهه 1980 از رادیو داروها جهت تشخیص بیماری های قلبی استفاده نمودند و هم اکنون نیز با ضریب اطمینان بسیار بالایی از پزشکی هسته ای در درمان و تشخیص و پیگیری روند درمان بیماریها استفاده می گردد.

پرتوپزشکی چیست؟

پرتوپزشکی شاخه‌ای از پزشکی است که در آن تشعشع خواص هسته‌ای نوکلیدهای رادیواکتیو و نوکلیدهای پایدار ، هم برای تشخیص و هم برای درمان امراض بکار می‌روند. این امر می‌تواند یا با پرتودهی مستقیم مریض با یک چشمه تشتعشع خارجی یا با تزریق داروهای نشاندار با رادیواکتیویته به مریض تحقق یابد .

رادیو داروها

داروهای نشاندار رادیواکتیو که به مریض تزریق یا خورانده می‌شوند، به نام رادیو داروها معروف هستند. دارویی هسته‌ای یا رادیو فارماکولوژی روش دارویی خاصی است که با ترکیبات ، آزمایش یا تزریق مناسب رادیو دارو به مریض ارتباط دارد.

کاربرد رادیوداروها

*روشهای تشخیص زنده

روشهای تشخیص زنده آن روشهایی هستند که در آنها یک رادیو دارو در سیستم یک مریض زنده ، بطریق خوراندن ، تزریق ، یا با استنشاق وارد می‌گرددم اشعه گامای نشر شده بوسیله رادیو داروها برای تامین اطلاعات مورد نیاز بر روی صفحه کامپیوتر قابل مشاهده هستند.

روشهای تشخیص غیر زنده

روشهای غیر زنده آنهایی هستند که روی نمونه‌های برداشته شده از یک مریض انجام می‌گیرد. تعدادی از این روشها مستلزم بکارگیری رادیو داروها است. ولی مهمترین آنها روش رادیو ایمونواسی (RIA) می‌باشد.

 

رادیو ایمونواسی و تاثیر آن در پزشکی

رادیو ایمونواسی نوعی تجزیه بطریق رقیق کردن ایزوتوپی (IDA) ، جزو استو کیومتری است که در آن عنصر مورد تجریه نشاندار و غیر نشاندار برای پیوند با مقادیر محدود مولکولی که بطور خاص با عنصر مورد تجزیه پیوند می‌دهد، رقابت می‌کند. RIA بطور گسترده در آزمایشگاههای پزشکی برای تعیین هورمونها ، داروها ، ویروسها ، و دیگر گونه‌های آلی در سطح جهان بکار می‌رود. شروع RIA به سالهای 1950 ، با بررسی S.Berson و R.Yalow برروی متابولیسم انسولین B1I در مریض‌های دیابتی بر می‌گردد.

رادیو ایمونواسی

Berson و Yalow دریافتند که مریض‌های دیابتی موادی در سرم خون دارند که با انسولین پیوند می‌دهند. آنها مشاهده کردند که انسولین نشاندار و غیرنشاندار با این ماده پیوند دهنده رقابت کرده، و این مقدار انسولین غیرنشاندار موجود ، مقادیر انسولین نشاندار را که پیوند داده متاثر می‌کند. آنها در این مطالعه توانایی روش ، جهت ارزیابی انسولین را دریافتند. RIA از آن زمان تا کنون پیشرفتهای گسترده‌ای را در روشهای پزشکی با کاربردهای وسیع برای اندازه گیری مقادیر بسیار کم بسیاری از بیو مولکولهای مهم نموده است.

کاربردهای درمانی تشعشع

کاربردهای درمانی تشعشع و رادیو داروها نسبت به کاربردهای تشخیص محدودتر هستند. زمانی که تشعشع برای درمان بکار می‌رود، مقصود نابود نمودن یک قسمت خاص از نسوج مریض با تشعشع است. چشمه تشعشع می‌تواند داخلی و خارجی باشد.

چشمه‌های مورد استفاده در درمان

چشمه‌های خارجی تشعشع در حال حاضر اساسا در شکل باریکه‌های الکترونی یا اشعه ایکس است. بسیاری از دستگاهها می‌توانند برای تولید این تشعشعات بکار روند. ولی شتابدهندهای خطی کوچک بیشترین کاربرد را دارند. الکترونهای با انرژیهای 4 تا 15 میلیون الکترون ولت برای درمان سرطانهایی که نزدیک سطح بدن هستند، مانند سرطانهای پوست ، سینه ، سر و گردن بکار می‌روند.

پرتوپزشکی

زمانی که نفوذ بیشتری از تشعشع لازم باشد، اشعه گاما از یک چشمه بسته رادیو نوکلید مورد استفاده قرار می‌گیرد. 60Co بطور گسترده‌ای برای این منظور بکار رفته است، ولی در حال حاضر 137Cs ترجیح داده می‌شود. علاوه بر تشعشع خارجی یک عضو ممکن است، یک سوزن یا دانه رادیواکتیو را در داخل بدن مریض کاشت و لذا تنها مقاطع خاصی را که باید نابود شوند، پرتودهی نمود. در این رابطه کاشتهای 198Au و 125I متداول است.

 

تصویر برداری در پرتوپزشکی

مشکل تصویر برداری از بدن انسان این است که ماده ای کدر و غیر شفاف است، نگاه کردن درون بدن انسان نیز بطور کلی دردناک است. در گذشته روش معمول دیدن درون بدن انسان جراحی بود! اما امروزه با استفاده از انبوهی از روشهای جدید دیگر نیازی به این روشهای وحشتناک نیست. تصویر برداری اشعه X، MRI، تصویر برداری CAT و مافوق صوت برخی از این تکنیک ها هستند. هر کدام از این تکنیک ها مزایا و معایبی دارند که باعث می شود برای شرایط مختلف واعضای مختلف بدن مفید باشند.

تکنیک های تصویر برداری پزشکی هسته ای روشهای جدیدی را برای نگاه کردن به درون بدن انسان برای پزشکان فراهم می کند. این تکنیک ها ترکیبی از استفاده از کامپیوتر، حسگرها و مواد رادیواکتیو است. این روشها عبارتند از:

• توموگرافی با استفاده از تابش پوزیترون (PET)

• اسپکت SPECT

• تصویر برداری قلبی – عروقی

• اسکن استخوان

هر کدام ازاین روشها از یکی از خصوصیات عناصر رادیواکتیو برای تولید یک تصویر استفاده می کنند.

تصویر برداری در پزشکی هسته ای برای شناسایی موارد زیر بسیار مفید است:

• تومورها

• آنوریسم Aneurysms

• نارسایی سلول های خونی و اختلال در عملکرد دستگاههای بدن مثل غده تیروئید و ریه

استفاده از هر کدام از این روشهای خاص یا مجموعه ای از آنها بستگی به علائم بیمار و نوع بیماری دارد.

پرتوپزشکی و درمان بیماریها

از مواد رادیواکتیو به عنوان ردیاب رادیواکتیو استفاده می شود. این مواد از طریق بلعیدن و یا تزریق وارد جریان خون می شود. یکی از روشهای ردیابی به این شکل است که مواد ردیاب در خون حرکت می کنند و امکان می دهند که ساختار رگهای خونی مشاهده شود. این روش مشاهده به پزشکان این امکان را می دهد که لخته و دیگر ناهنجاریهای رگهای خونی را به راحتی تشخیص دهند. علاوه بر این، برخی اعضاء بدن هستند که نوع خاصی از مواد شیمیایی را در خود جمع می کنند . برای مثال غده تیروئید ، ید را در خود جمع می کند بنابراین با بلعیدن ید رادیواکتیو ( به صورت مایع یا به صورت قرص ) می توان تومورهای تیروئید را تشخیص داد و درمان کرد. به همین ترتیب تومورهای سرطانی نیز، فسفات را در خود جمع می کنند. بنابراین با تزریق ایزوتوپ رادیواکتیو فسفر – 32 در جریان خون می توان تومورهای سرطانی را، به دلیل افزایش رادیو رادیواکتیوشان، شناسایی کرد.

در تصویر برداری، آزمایش یا درمان به وسیله پزشکی هسته ای، مواد رادیواکتیوی که بلعیده یا تزریق می شوند به بدن آسیب نمی رسانند. رادیو ایزوتوپ هایی که در پزشکی هسته ای استفاده می شوند به سرعت در عرض چند دقیقه تا حداکثر یک ساعت واپاشیده می شوند. سطح تابش های رادیواکتیو آنها هم نسبت به اشعه X یا CT اسکن بسیار پایین تر است.

پرتوپزشکی

برخلاف درمان از طریق پزشکی هسته ای، رادیوتراپی ( که کاملاً با آن متفاوت است ) از این مزیت بهره می گیرد که برخی سلولها با شدت بسیار بیشتری تحت تأثیر تابش های یونیزه یعنی تابش های آلفا، بتا و گاما و X قرار می گیرند. سلولها با سرعت های متفاوتی تقسیم می شوند و سلولهایی که با سرعت بیشتری تقسیم می شوند به دو دلیل، بیشتر تحت تأثیر تابش های یونیزه قرار می گیرند:

- سلولها دارای مکانیسمی هستند که به آنها این امکان را می دهد تا DNA آسیب دیده را ترمیم کنند.

- وقتی که یک سلول در حال تقسیم متوجه شود که DNA آسیب دیده است خودش را از بین می برد.

سلولهایی که به سرعت تقسیم می شوند زمان کمتری برای مکانیسم ترمیم و شناسایی خطاهای DNA قبل از تقسیم شدن دارند، بنابراین احتمال بیشتری وجود دارد که پس از قرار گرفتن در معرض تابش های هسته ای از بین بروند.

از آنجایی که در اکثر انواع سرطان، سلولهای سرطانی به سرعت تقسیم می شوند در برخی موارد می توان به وسیله رادیوتراپی سرطان را درمان کرد. معمولاً مواد رادیواکتیو اطراف یا کنار تومور قرار می گیرند. در تومورهایی که در عمق بدن یا نواحی غیر جراحی قرار گرفته اند پرتو X با شدت بالایی روی تومور تابانیده می شود.

اما تنها مشکلی که این نوع از درمان دارد این است که دیگر سلولهای سالم که به سرعت تقسیم می شوند نیز، همراه سلولهای سرطانی تحت تأثیر پرتوها قرار می گیرند. به همین دلیل کسانی که تحت درمان سرطان هستند دچار حالت تهوع و ریزش موی شدید می شوند.

پرتوپزشکی از صرف هزینه های سنگین درمان جلوگیری می کند.

هم اکنون اغلب مواد اولیه مربوط به تهیه تجهیزات مربوط به پرتوپزشکی وارد کشور می شود ، در صورتی که اگر مواد اولیه هسته ای در مرکز انرژی هسته ای و یا مرکز تحقیقاتی وابسته به دانشگاهها تولید شود می توان از مشکلات اقتصادی بخش درمان جلوگیری کرد.

پرتوپزشکیدر ایران ریشه قدیمی دارد چون سالهای زیادی است که در ایران با مواردی نظیر اسکن، رادیوتراپی برای درمان بیماران سرطان از آن استفاده می شود.متاسفانه چون تکنیک ها و وسایل موجود در این زمینه قدیمی هستند کشور در مقایسه با کشورهای پیشرفته به لحاظ پزشکی هسته ای فاصله دارد.هم اکنون تعداد دستگاه ها و تجهیزات پزشکی در این زمینه در کشور بسیار اندک است به گونه ای که فقط در تهران و چند شهر دیگر این تجهیزات وجود دارد و این برای بیماران مشکل ایجاد کرده چون باید از نقاط مختلف کشور برای درمان به این چند شهر خاص سفر کنند.

پرتوپزشکیدر ایران از جایگاه مطلوبی برخوردار است و فقط در صورتی که وسایل جدید در کشور فراهم شود به گونه ای که برخی از مواد که امکان تولید از طریق هسته ای وجود دارد ساخته شود می توان این زمینه به پیشرفت های مطلوبی رسید.

به طور حتم وسایل جدید مربوط پرتوپزشکی در دنیا وجود دارد اما علاوه بر اینکه تهیه آنها هزینه زیادی در بر دارد طول عمر این وسایل نیز بسیار کم است.

 

مرور تاریخی بر اکتشاف نفت

اکتشاف نفت پیشینه ای طولانی دارد.انجیل اشاره های بسیاری به استفاده ازقیر یا آسفالت جمع آوری شده از تراوشهای طبیعی دارد که این تراوشها در خاور میانه به فراوانی یافت می شود . هرودت در نوشته های خود (درسال 450 پیش از میلاد ) ، تراوشهای نفتی در کارتاژ (تونس) و جزیره زاکینتوس یونان را شرح می دهد . وی جزئیاتی نیز درباره استخراج نفت از چاههای حوالی آردیکا (نام محلی در شوش قدیم در عهد هخامنشیان ) در ایران کنونی ارائه می کند . قاعدتا این چاهها چندان ژرف نبوده اند ، چرا که سیال توسط یک مشک متصل به انتهای یک تیر چوبی بلند ، استخراج می شد . همزمان، از این چاهها نفت ، نمک و قیر تولید می شد . در هزاره اول پیش از میلاد ، نفت و آسفالت ، دربسیاری از نقاط جهان از تراوشهای طبیعی به دست می آمد.

کاربردهای اولیه نفت ، در پزشکی ، عایق کردن در مقابل آب و در چنگاوری بوده است . برای درمان زخمها و روماتیسم ، نفت را به پوست می مالیدند و از آن به عنوان مسهل نیز استفاده می شد .

در زمان نوح نیز ، از قیر برای جلوگیری از ورود آب به قایقها استفاده می کردند . قیر ، آسفالت و نفت در جنگاوری نیز به کار می رفت. هنگامی که اسکندر کبیر در سال 326 پیش از میلاد به هند هجوم آورد ، با استفاده از اسب سوارهایی که ظروف قیر مشتعل را در دست خود تکان می دادند ، فوج فیلهای هندی را پراکنده ساخت . نادر شاه نیز روش مشابهی را به کار گرفت . وی در سال 1739 ، ظروف نفتی مشتعلی را بر کوهان شترها گذاشته و آنها را به سمت فوج فیلها هندی فرستاد .

آتش یونانی در سال 668 پس از میلاد ، توسط کالینیکوس از اهالی بعلبک اختراع شد. چگونگی تهیه آن مشخص نیست اما به نظر می رسد که شامل آهک زنده، گوگرد و نفتا بوده و هنگام مرطوب شدن مشتعل می شده است. آتش یونانی در جنگ دریایی بیزانس ، جنگ افزاری قوی بوده است.

تا میانه ی سده ی نوزدهم، آسفالت ،نفت و فرآورده های جانبی آنها،از چشمه های نفتی ،چاله های کم عمق و چاههای دستی حفر شده به دست می آمد. درسال 1694 ،پادشاهی انگلستان ، امتیاز تهیه مقدار زیادی قیر،قطران و نفت را از نوعی سنگ ،به مستر زایل ،هنکاک و پورتلاک اعطا کرده سنگ مورد نظر ،سن کربنیفر داشت و در محلی با نام پیچفورد در شروپشایر یافت می شد.

ظاهرا نخستین چاهی که بطور خاص برای جستجوی نفت حفر شد ،درسال 1745 در چشلبرون فرانسه حفاری گردید . رخنمونهایی از ماسه های نفتی در این ناحیه گزارش شده بود و لویی پانزدهم ،به دو لا سوریونیر مجوزی اعطا کرد و او را در همان سال چندین چاه حفر نمود ه و یک پالایشگاه ایجاد کرد .تولد صنعت شیل نفتی ،به جیمز یانگ نسبت داده می شود که در سال 1847 ، از شیلهای کربنیفر توربان در اسکاتلند ،نفت به دست آورد. فرآورده های این پالایشگاه اولیه ،شامل آمونیاک ،موم پارافین جامد ،و پارافین مایع (نفت سفید یا قطران زغال سنگ ) بوده و بنابراین در میانه ی سده ی نوزدهم ،خرید وفروش هیدروکربنهای مایع به سرعت گسترش یافت. در آغاز ،تقاضاها با شیلهای نفتی و نفت بدست آمده از تراوشهای طبیعی ،گودالها،چاههای دستی و گالریها تامین می شد . پیش از شروع اکتشاف نفت ،حفاری ضربه ای ، روشی رایج برای استخراج آب یا آب نمک در بسیاری از نقاط جهان بود. نخستین چاه که با هدف نفت حفاری شد و نفت تولید کرد ، در سال 1859 توسط کلتل دریک در اوایل کریک پنسیلونیا حفر شد. این چاه که با روش حفاری ضربه ای (cable tools drilling ) حفر گردید 65 فوت عمق داشت و آن را drahe well نامیدند . پیش از آن ، از چاههای نفت آپالاش و مناطق دیگر ،نفت به عنوان یک آلاینده تولید شده بود. فناوری حفاری چاه توسط دزیک (Drake  ) از صنعتگران چینی گرفته شده بود که برای کار در راه آهن ،به ایالات متحده سفر کرده بودند. حفاری ضربه ای ، دست کم از سده ی نخست میلادی در چین به کار می رفت و ابزارهای حفاری از برجهای بامبو با 60 متر بلندی آویخته می شد . در هر حال این فن آوری حفاری در چین ،برای تولید شوراب آرتزین توسعه یافته بود و نه برای نفت.

تا چند دهه قبل ، سیستم حفاری دستی (hand hold drilling ) جهت ایجاد چال برای احداث تونل ، خط راه آهن و معدن متداول بوده و بدون شک ، در مناطقی که امکان دسترسی به برق نیست ، این روش حفاری هنوز کاربرد دارد. روش ابتدایی سیستم حفاری دستی بیشتر برای حفر چال کم عمق در سنگ های با مقاومت ضعیف یا متوسط مورد استفاده داشته است.

حفاری دستی ،بنا به ضرورت ، تکامل تدریجی یافت به نحوی که امکان ایجاد چال با عمق بیشتر نیز ممکن گردید . با گذشت زمان و افزایش نیاز به حفاری های عمیق تر ، بویژه برای دسترسی به آب .

روش دیگری از حفاری دستس به نام روش کابلی متداول شد که در آن طول مته بیشتر بود و برای ضربه زدن از کابل فولادی (cable drill ) استفاده می شد . در این روش که امکان حفر چاهها تا 15 متر را فراهم آورد ، مته فولادی طویل تری به کابل فولادی متصل بود .به طور معمول ، سه یا چهار نفر با حرکت کابل به سمت بالا و فرود آوردن آن روی محل مورد نظر ، حفاری را انجام می دادند. با این روش امکان حفر چاه های عمیق تر با قطر بیشتر و در مدت زمان کمتر فراهم شد. به عنوان مثال با این روش در سنگ های آهکی نسبتا نرم حفر چاههایی با قطر 50 میلی متر (2 اینچ ) و عمق 7 متر (20 فوت ) توسط یک گروه حفار 3 نفره طی 3 ساعت عملی گردید با این روش فقط چاههای قائم حفر می گردیدند.

طی سالیان دراز ، تنها منبع تامین انرژی مورد نیاز در حفاری ، نیرو انسانی بوده است . به تدریج با استفاده از ماشین بخار ، الکتریسته ، و سوختهای گازی و مایع ، ساخت انواع ماشینهای حفاری مکانیکی نیز توسعه یافت ، به نحوی که امروزه ، امکان بیشتری برای افزایشی عمق و سرعت در عملیات حفاری وجود دارد . در اینجا به پاره ای ازتحولات درزمینه ی حفاری می پردازیم :

 

1-   بین سالهای 1820-1810 ،سیستم حفاری چرخشی ساخته شد که منبع انرژی آن بخار بود .

2-   بین سالهای 1840-1830 سیستم حفاری کابلی توسعه یافت که منبع انرژی آن ماشین بود.

3-   بین سالهای 1860-1850 دستگاه حفاری مجهزبه ا لماس ( روی مته های آن ) ساخته شد ، و دستگاه ضربه ای نیز که ضربه زن آن پیستون بود و منبع انرژی آن هوای فشرده بود در آمریکا مورد استفاده قرار گرفت.

4-   بین سالهای 1880-1870 سیستم حفاری مغزه گیر ( core drilling ) مجهز به الماس ( روی مته آن ) در آمریکا توسعه یافت ؛ به نحوی که تاعمق 670 متر (2200 فوت ) را حفاری می کرد .شرکت ارائه دهنده این سیستم (Ingersoll ) نام داشت.

5-   بین سالهای 1890-1880 ، سیستم حفاری مغزه گیر الماسی (diamond drilling ) در آمریکا ارائه شد که امکان حفاری تا عمق 1750 متر (5734 فوت) را فراهم کرد.

6-   بین سالهای 1900-1890 ،سیستم های حفاری ضربه ای – چرخشی (percussive – rotary drilling ) در آمریکا ساخته شد که منبع انرژی آن ، هوای فشرده ، بخار و الکتریسته بود. در این فاصله سیستم حفاری چرخشی که منبع انرژی آن بخار بود ، جهت حفر چاه های نفت توسعه یافت .

7-   بین سالهای 1910-1900 ، مته هایی توسعه یافت که روی آن عامل برش دهنده ی مخروطی شکل (tri-con bit ) یا فرد کننده سنگ نسب شد.

8-   بین سالهای 1940-1920 ، مته های ساخته شده از جنس کربورتنگستن برای اولین در آلمان به کار رفت.

9-   بین سالهای 1966-1940 ،مته های ساخته شده از جنس کربور تنگستن در حفاری بسیار متداول و رایج گشت.

10-  بین سالهای 1975-1970 ، ماشین حفاری هیدرولیکی به صنعت حفاری معرفی گشت که در این ماشین برخلاف ماشینهای حفاری ضربه ای از فشار روغن به جای فشار هوا در حفاری استفاده شد.

11-  بین سالهای 1985-1970 ، تلاش کشورهای شوروی و آمریکا برای حفر چاه های عمیق با سیستم حفاری چرخشی به منظور دسترسی به نفت ،گاز به نتیجه رسید ،و در اکلاهمای آمریکا و سیبری شوروی با استفاده از این روش چاه هایی با عمق بیش از 10000 متر (30000 فوت ) حفر شد ، و متعاقب آنها آلمانیها چاهی با عمق حدود 13000 متر حفاری کردند.

آشنایی با مبانی اکتشاف نفت و گاز

در بخش بالا دستی نفت اولین مرحله برای دست یابی به نفت و بهره برداری از آن، اکتشاف مخازن نفتی است. ابتدا با توجه به مطالعات سطحی و صحرایی محیط، مجموعه ای از اطلاعات اولیه بدست می آید و اولویت های اکتشاف برای استفاده از روش های دیگر مشخص می شود؛ این روش ها شامل: 

۱ روش های سطحی

۲ ثقل سنجی و میدان های الکترومغناطیسی

۳ لرزه نگاری

۴ ژئوشیمی آلی

۵ چاه های اکتشافی

● روش های سطحی:

گاه مطالعه برخی از نشانه ها در سطح زمین می تواند راهنمای ما برای کشف مخازن احتمالی باشد. بخشی از لایه هایی که هزاران متر زیر زمین هستند، ممکن است در اثر عوامل مختلفی به سطح زمین رسیده باشد و ما آن بخش از لایه را که برونزد(outcrop) آن نامیده می شود، مشاهده کنیم.

می توان برخی مطالعات در مورد آن لایه را از طریق نمونه گیری از برونزد آن انجام داد. گاه نفت موجود در زیر زمین، در اثر عوامل مختلفی به طور طبیعی و بدون حفاری به سطح زمین راه می یابد وچشمه های نفتی (oil spring) ایجاد می کند. این نفت می تواند از سنگ مخزن به سطح زمین راه یافته باشد یا آن که در مسیر حرکت نفت از سنگ منشأ به سنگ مخزن و به دلیل نبود پوش سنگ به سطح زمین آمده باشد. در منطقه ی مسجد سلیمان ایران نمونه های متعددی از چشمه های نفتی وجود دارد. ابتدایی ترین کار در اکتشاف مخازن نفت این است که با مطالعه برونزدها (outcrops) و نشانه های سطحی، اطلاعاتی در مورد سازندهای نفت بدست آورد و یا با مطالعه ساختارهای زیرزمینی که آثار آن ها در روی زمین قابل مشاهده و بررسی است، تا حدودی به وجود تله های نفتی پی برد و همچنین اگر در سطح، چشمه های نفتی (oil spring) وجود داشت، با مطالعه آن ها به سنگ منشأ(source rock) آن پی برد و از این طریق مخازن احتمالی را شناسایی کرد.

● روش های ثقل سنجی و مغناطیسی سنجی:

این ۲ روش برای شناسایی مخازن نفتی ای که ساختارهای مشخص و معینی (مثل طاقدیس) در اعماق کم دارند به کار می روند. البته با روش مغناطیس سنجی تلوریک (telluric) می توان مخازن تا حدی عمیق را نیز شناسایی کرد. در روش ثقل سنجی اساس کار این گونه است که تغییر شتاب جاذبه ثقل در نقاط مختلف را می توان به تغییر ماهیت سنگ یا تغییر ساختار، مخصوصا ساختارهای طاقدیس نسبت داد.

توضیح این که شتاب جاذبه ی زمین در قسمت های مختلف زمین، با توجه به تغییر ساختار های زمین شناسی و همچنین تغییر ماهیت لایه های موجود در آن بخش از زمین، تغییر می کند. هر اندازه که لایه ها دارای چگالی بیشتری باشند، یا آن که لایه های چگال تر در فاصله ی کمتری از سطح زمین قرار داشته باشند، نیروی جاذبه ی بیشتری ایجاد می کنند؛ به دلیل آن که لایه هایی که در عمق بیشتری قرار دارند در طاقدیس ها فاصله های آن ها از سطح زمین کمتر می شود و تفاوتی را در شتاب ثقل نسبت به نقاط اطراف ایجاد می کند. این نشانه می تواند عامل شناسایی طاقدیس ها باشد.

اساس کار روش مغناطیس سنجی تلوریک براین است که میدان مغناطیسی طبیعی زمین را می سنجد، اما اگر سنگی وجود داشته باشد که خود میدان مغناطیسی اضافی ایجاد کند، با استفاده از دستگاه های مغناطیس سنج شناسایی می شود. از آ ن جایی که برخی از سنگ های رسوبی خود مغناطیسه هستند و میدان مغناطیس اضافی ایجاد می کنند، به کمک این دستگاه می توان ضخامت این لایه ها را تا حدودی مشخص کرد. باید توجه داشت که جنس سنگ مخزن و منشا از سنگ های رسوبی است.

● مطالعه لرزه نگاری: (seismic)

در روش لرزه نگاری امواج لرزه ای در اثر انفجار به صورت موج های مکانیکی در لایه های درون زمین منتشر می شوند؛ برای این که بازتاب این امواج از لایه های مختلف، دریافت شود، گیرنده هایی (Geophone) بر روی زمین تعبیه شده اند که بازگشت این امواج را ثبت می کنند. منابعی که برای ایجاد این لرزه ها بکار می رود می تواندچاله هایی که از مواد منفجره پر شده است، یا دستگاه vibrosize باشد؛ این دستگاه کامیونی است که یک صفحه در زیر خود دارد. به هنگام ایجاد لرزه این صفحه روی زمین قرار می گیرد و وزن کامیون بر روی صفحه می افتد و با لرزه هایی که این صفحه ایجاد می کند امواجی پدید می آید.

لرزه نگاری در ابعاد مختلف مانند :۲ بعدی (۲ Dimensional) یعنی شبکه برداشت را به گونه ای می چینیم که داده ها را تنها در مختصات صفحه ای برداشت کنیم وبا استفاده از دستگاه های پیشرفته تر و تحلیل های پیچیده تر راستای دیگری نیز به آن اضافه می شود که به آن روش ۳ بعدی (۳ Dimensional) گفته می شود و هر نقطه درون زمین با سه پارامتر مختصاتی قابل تشخیص است و حتی به روش ۴ بعدی ( ۴ Dimensional) که بعد زمان را نیز در داده ها مکانی لحاظ می کنند. اطلاعاتی که این روش در اختیار قرار می دهد بسیار دقیق تر است در واقع هر چه ابعاد لرزه نگاری افزوده شود تله های نفتی بیشتری با دقت بالاتری قابل شناسایی هستند به عنوان نمونه تله های غیر ساختمانی که در مقاله مبانی شناخت مخزن توضیح داده شدند را نمی توان با لرزه نگاری ۲ بعدی تشخیص داد و شناسایی آن ها حتما نیاز به روش ۳ و یا ۴ بعدی است. امروزه با توجه به افزایش روزافزون قیمت نفت و کاهش نفت تله های نفتی ساختاری ، توجه کشورها به اکتشاف این گونه تله های نفتی(غیر ساختمانی) هر روز بیشتر می شود.

اساس کار این گونه است که با توجه به این که سازندهای مختلف قابلیت های مختلفی برای عبور موج از درون خود دارند، سرعت امواج درون این لایه ها با هم متفاوت است؛ و به این وسیله می توان سطوح بین لایه ای را تشخیص داد البته به این شرط که این لایه ها دارای چگالی و سرعت متفاوتی باشند این تفاوت اساس شناسایی لایه ها و سازندهای مختلف است.

▪ تطبیق اطلاعات لرزه نگاری با اطلاعات عملیات چاه نگاری:

در روش لرزه نگاری، گیرنده ها بر روی سطح زمین قرار دارند، جابجایی آن ها به صورت افقی است؛ گستره ی اخذ اطلاعات به صورت افقی جابجا می شود و در نقاط مختلف در سطح افقی زمین، اطلاعات به دست آمده از لایه های مختلف زمین دریافت می شود. اما در روش چاه پیمایی که در مقاله ی جداگانه ای به آن خواهیم پرداخت دستگاه به درون چاه فرستاده می شود و جابجایی گیرنده ها در راستای عمودی انجام می شود. تطبیق اطلاعات این دو روش می تواند تا حدود زیادی، خطاها را برطرف کند.

● ژئوشیمی آلی (organic Geochemistry)

امروزه از روش ژئوشیمی آلی (organic Geochemistry) برای اکتشافات مخازن و سنگ منشا و تحلیل این سنگ ها استفاده می شود. در این زمینه ظرفیت بالایی برای توسعه ی فعالیت ها وجود دارد که در مقاله آشنایی با مبانی ژئوشیمی آلی نفت و گاز به تفصیل درباره ی آن سخن خواهیم گفت.

● چاه های اکتشافی:

هیچ یک از روش های گفته شده نمی تواند به طور قطعی وجود نفت را تأیید کند. در واقع روش های پیشین تنها می توانند به تشخیص سازند هایی که احتمال وجود نفت یا گاز در آن ها می رود کمک کنند. تنها راه حل برای شناسایی مخزن و اثبات وجود سیال در درون آن ها، حفر چاه های اکتشافی است. روش های پیش گفته اطلاعات اولیه را برای حفر اولین چاه در اختیار متخصصین اکتشاف قرار می دهند؛ این متخصصین برای دست یابی به دقت بیشتر در اطلاعات خود باید چاه های اکتشافی را در مخزن حفر کنند.

اطلاعات حاصل از چاه های اکتشافی به متخصصین اکتشاف کمک می کند که سازند مخزن نفتی و سازندهای بالای آن را به خوبی شناسایی کنند و خطاهای خود را در روش های قبل اصلاح کنند.

از یک چاه اکتشافی، اطلاعات زیر به دست می آید:

۱.۴) ترتیب قرار گرفتن سازند های مختلف در عمق زمین

۲.۴) عمق واقعی مخزن در زیر زمین

۳.۴) ضخامت مخزن

۴.۴) خصوصیات سنگ و سیال های درون مخزن(گاز، نفت و آب) که با نمونه برداری از سنگ و سیال و انجام آزمایش های مربوطه مطالعه می شود.

۵.۴) مرز لایه ها ی زمین شناختی، جنس و شیب هر لایه، برخی از ویژگی های سنگ مخزن از جمله میزان تخلخل و درجه ی اشباع آن از سیال های مختلف و دمای مخزن با انجام عملیات چاه پیمایی(Well Logging)شناسایی می شود.

به اولین چاهی که در مخزن حفر می شود (wild cat) گویند کنایه از این که این چاه بسیار خطرناک و ناشناخته است؛ چرا که قبل از حفر چاه امکان پیش بینی رفتار مخزن وجود ندارد. مخزن برای ما ماهیتی ناشناخته دارد. در واقع مخزن نفت همچون موجود زنده ای است که تا با آن روبرو نشویم نمی توانیم رفتار آن را در برابر عوامل مختلف پیش بینی کنیم. بنابراین در چاه های اکتشافی باید با رعایت سطح ایمنی بالایی، حفاری انجام شود تا خطرات ناشی از رفتار های ناشناخته ی مخزن، از جمله آتش سوزی و فوران ناگهانی چاه که ممکن است با قدرت زیادی منجر به پرتاب دکل و تأسیسات سرچاه شود، به حداقل برسد.

● تطبیق کلیه ی اطلاعات اکتشافی و مدل سازی مخزن

پس از دست یابی به اطلاعات کافی به دنبال حفر اولین چاه در درون مخزن، مجموعه ی اطلاعات به دست آمده در روش های مختلف اکتشافی، به وسیله ی متخصصین مطالعات مخزن مورد بررسی قرار گرفته و یک مدل از مخزن طراحی می شود. با استفاده از این مدل برنامه ی توسعه آن و بهترین نقاط برای حفر چاه های جدید به منظور بهره برداری از مخزن تعیین می شود و می توان چاه هایی را که برای توسعه و برداشت از مخزن استفاده می شوند، حفر کرد. چاه ها باید در نقاطی حفر شوند که بهترین بهره برداری از مخزن حاصل شود. شناسایی محل مناسب برای انجام حفاری های بعدی نیز نیاز به مطالعات دقیق مخزن و روش های آماری دقیق دارد که در فرایند مدل سازی مخزن مورد پردازش قرار می گیرند

زلزله ‌نشینان شمال ‌غرب سرزمین من

کمی مانده به غروب که یک نفر از دفتر نشر آثار زنگ می‌زند:  
«اوضاع وقتت چطوره؟ شاید فردا بخوایم بریم سفر.» می‌پرسم چه برنامه‌ای؟ می‌گوید: معلوم نیست. کی؟ معلوم نیست. کجا؟ معلوم نیست. تا کی طول می‌کشد؟ معلوم نیست. می‌خواهم بپرسم فردا را روزه خواهیم بود یا نه که دیگر بی‌خیال می‌شوم.

قرارمان می‌شود برای بعد از افطار. کارهای فردا را به این و آن می‌سپارم، به خانواده می‌گویم کاری پیش آمده که حتماً باید تا فردا تمامش کنم و شاید تا سحر برنگردم. بعد از نماز مغرب و عشاء، افطاری خورده و نخورده راه‌می‌افتم.

به دفتر که می‌رسم، باز هم کسی نمی‌گوید برنامه‌مان چیست، ولی از اوضاع و احوال بچه‌ها می‌توانم حساسیت برنامه را حدس بزنم هرکس مشغول کاری است و مرا که می‌بیند، می‌گوید: «پاشده‌ای با یک دفترچه و خودکار اومده‌ای؟ چرا لباس نیاورده‌ای؟!»
کم‌کم مقصدمان معلوم می‌شود؛ تبریز، هرچند که تا زمان راه افتادن، باز هم کسی حرفی نمی‌زند. چند وقت پیش یکی از دوستان دعوتم کرده بود که بعد از ماه رمضان به تبریز بروم، اما فکر نمی‌کردم اولین سفرم به تبریز، این‌گونه باشد.

... نزدیک ساعت 2 صبح است که می‌رسیم. خلبان چنان هواپیما را به زمین می‌کوبد که چرت همه‌مان پاره می‌شود. از فرودگاه تبریز که بیرون می‌آییم، اوضاع بحرانی شهر را کاملاً حس می‌کنیم. پارک‌ها، میدان‌ها و حاشیه‌ی خیابان‌ها پر است از چادرهای مسافرتی. راننده‌ی اتوبوس می‌گوید خودش هم چند شب است که با خانواده‌اش بیرون از خانه می‌خوابند. می‌گوید تازه داشت اوضاع شهر آرام می‌شد که امروز دوباره یک زلزله‌ی نسبتاً شدید آمد و مردم را دوباره به خیابان‌ها کشاند. از کمک‌های مردم تعریف می‌کند و این که خیلی سریع کارها را دست گرفتند و هرکس هرچه در توان داشته، به میدان آورده: «هرکی با هر وسیله‌ای که داره، کمک می‌بره؛ وانت، پیکان، ... یک نفر یک میلیون تومان آب معدنی خرید و برد مناطق زلزله‌زده. مردم توی خونه‌شون غذا درست می‌کنند و می‌برند روستاها تا غذای گرم دستشون بدن. تبریزی‌ها خیلی مردونگی کرده‌اند. راستی روزای اول هیچ خبری توی کشور نبود، اما بعد از چند روز یهو سروصدا شروع شد. نمی‌دونی چرا؟ حتی روزهای اول نیروی انتظامی اجازه‌ی تردد ماشینا رو هم راحت نمی‌داد. خودم اون روزا با همین اتوبوس وسیله می‌بردم.» می‌پرسم: اگر جلوی سواری‌ها را نمی‌گرفتند، شما می‌توانستید با اتوبوس وسیله ببرید؟ یا کامیون‌ها می‌توانستند راحت به مناطق برسند؟ وسایل نقلیه‌ی سنگین راه‌سازی چطور؟ انگار بعد از چند روز، جواب یک دغدغه‌ی ذهنی‌اش را گرفته باشد. لبخندی روی صورتش می‌نشیند و می‌گوید: «پس واسه این بوده. راست می‌گی. جاده این‌جا باریکه و ترافیک می‌شد. توی بم هم همین مشکل پیش اومده بود، چون همه می‌خواستن برن بم.»

متوجه می‌شوم که در ماجرای زلزله‌ی بم هم حضور داشته. می‌پرسم «اون مشکلات امنیتی که می‌گفتن توی بم ایجاد شده، این‌جا هم پیش اومد؟» می‌گوید نه، این‌جا همه‌چیز مرتب بوده. می‌خواهم بگویم یکی از علت‌هایی که روزهای اول هیچ سروصدایی درباره‌ی حادثه نشد، پیشگیری از همین مشکلات بوده، ولی می‌ترسم ناراحت شود، اما خیالم راحت می‌شود که پیشگیری‌های نیروی انتظامی جواب داده.

حالا نوبت او می‌شود که سؤال کند: «شما از کجا اومده‌اید؟» برق از چشمم می‌پرد. من که هیچ، همه‌ی سرنشینان جلوی اتوبوس که سرشان را تکیه داده بودند که بخوابند، ناگهان صاف می‌نشینند و نگاه می‌کنند که من چه جوابی می‌دهم. چون می‌دانم ضبط توی دستم را دیده، خیلی راحت می‌گویم «من خبرنگارم. اومدم از اوضاع منطقه گزارش بگیرم» و همزمان به این فکر می‌کنم که اگر پرسید خبرنگار کجا، چه جوابی بدهم که دروغ نباشد. آرامش به میان سرنشینان برمی‌گردد. راننده اتوبوس اما دوباره این آرامش موقت را به هم می‌زند: «بقیه از کجا اومده‌ن؟» احتمال می‌دهم دوربین‌های فیلمبرداری و عکاسی را دست آن‌ها دیده باشد. جواب می‌دهم: «اونا هم از همین‌جور جاها اومده‌ن. بعضیا خبرنگارن و می‌خوان گزارش بگیرن.» یک نفر از چند ردیف عقب‌تر به دادم می‌رسد: «از صدا و سیما.» من هم یادم می‌افتد که چند نفر از صدا و سیما هستند. با تأکید می‌گویم: «آره، از صداوسیما و این‌جور جاها» بعد هم قبل از این که راننده دوباره سؤالی بپرسد، بحث را عوض می‌کنم.

خوشبختانه با این که اولین باری است که به تبریز می‌آیم، اندک اطلاعاتی درباره‌ی «شهر اولین‌ها» دارم. بحثمان با راننده می‌رود به سمت اسم محله‌ها و بازار تبریز و اولین آتش‌نشانی کشور و ... آرامش همراهان را که می‌بینم، حدس می‌زنم همه‌شان دارند توی دلشان به من آفرین می‌گویند.

به محل اسکان می‌رسیم. همه روی صندلی‌ها ولو می‌شوند تا اتاق‌ها هماهنگ شود، اما مسئول محل اسکان گیر داده که تا وقتی همه‌ی افراد مشخصاتشان را کامل نگویند، من اتاق نمی‌دهم. با چندین جا تماس تلفنی می‌گیرند  تا بالاخره مسئول مربوطه راضی می‌شود به ما میهمانان غریبه و ناشناس و ناخوانده‌اش اتاق بدهد. ساعت از 3 گذشته که در اتاقمان می‌خوابیم.

... ساعت نه‌ونیم صبح راه‌می‌افتیم به سوی مناطق زلزله‌زده. از وانت مخصوص خبرنگاران خبری نیست. یک «پیک‌آپ» مخصوص یگان ویژه را به تیم خبری می‌دهند؛ یکی از همان ماشین‌های مشکی‌رنگ نیروی انتظامی. بالاخره قسمت ما هم شد که سوار چنین ماشینی بشویم.

چادرهای کنار خیابان‌های تبریز کم‌کم در حال جمع شدن است. وارد جاده‌ی اهر و ورزقان که می‌شویم، هم حرف‌های راننده‌ی اتوبوس دیشبی برایم ثابت می‌شود و هم حرف‌های خودم! جاده‌ی نسبتاً باریک، پر است از ماشین‌های شخصی که دارند وسایل اولیه‌ی زندگی را به محل‌های آسیب‌دیده می‌برند. بسته‌های آب و نان و گونی‌های پتو و لباس به‌وضوح قابل تشخیص است. همین الان هم جاده کشش این همه اتومبیل را ندارد، چه برسد به روزهای اولی و اوج بحران. از حق نباید گذشت که اگر همین جاده‌ی باریک و پرپیچ و خم، اما سالم و تمیز نبود، قطعاً در امدادرسانی سریع نیروهای امدادی مشکلات جدی پیش می‌آمد؛ هرچند که بعد از سروسامان گرفتن بحران، احتمالاً باید دوباره جاده را آسفالت کنند، چون بعید می‌دانم این جاده تا امروز این همه کامیون‌ و نیسان پر از امدادهای دولتی و مردمی را به خود دیده باشد. کلی تأسف می‌خورم که چنین جاده‌ی زیبایی را باید در این شرایط ببینم. زیبایی و طراوت باغ‌ها و جالیزهای اطراف این جاده‌ی کوهستانی با تلخی پیراهن مشکی افراد درون اتومبیل‌ها از یاد می‌رود.

ساعت 10 صبح است و ما به‌سرعت در حال حرکت به سمت روستاهای زلزله‌زده هستیم. تیپ ماشینمان، توجه مأموران یک خودروی نیروی انتظامی را جلب می‌کند. چند بار علامت می‌دهند، اما راننده‌ی ما اعتنا نمی‌کند. بالاخره طاقت نمی‌آورند و می‌پیچند جلوی ماشین ما. پیش از این که بخواهند چیزی از ما بپرسند، صدای همراهان ما بلند می‌شود: «برادر وقت ما رو نگیر.» پلیس می‌پرسد شما از کجایید؟ یک نفر می‌گوید: «فرمانداری» دیگری می‌گوید: «استانداری» یکی دیگر داد می‌زند: «مگه ماشین رو نمی‌بینی؟» خلاصه افسر پلیس که اوضاع را می‌بیند، ظاهراً بی‌خیالمان می‌شود، اما پشت سرمان راه‌می‌افتد و مدام با بی‌سیم صحبت می‌کند. نهایتاً هم متوجه می‌شود که این ماشین «هماهنگ» است، اما با کجا؟ خدا می‌داند.

هنوز هیچ‌کدام از مسئولین شهر از ماجرای سفر خبر ندارند. به اولین روستای زلزله‌زده که می‌رسیم، توقف می‌کنیم. ماشین پلیس هم کنارمان می‌ایستد و افسر پیاده می‌شود و از ما عذرخواهی می‌کند که جلویمان را گرفته. ماجرا با چند روبوسی خاتمه می‌یابد.

به‌تدریج روستاهای زلزله‌زده خودشان را نشان می‌دهند. بیشتر خانه‌ها کاملاً ویران است. مصالح اکثر ساختمان‌ها آجر و حتی خشت بوده با تیرهای چوبی. دیوار دامداری‌ها یا حیاط خانه‌ها را هم با بلوک‌های سیمانی درست کرده بودند که همه تخریب شده است. در نزدیکی هر خانه یا روستای آسیب‌دیده، چادرهای متعدد هلال احمر خودنمایی می‌کند؛ چادرهایی که برای اسکان اضطراری آسیب‌دیدگان بنا شده و اطراف آن پر است از لوازم اولیه‌ی زندگی. بطری‌ها و گالن‌های آب در کنار چادرها بیشتر از هرچیز دیگری خودنمایی می‌کند. تعداد افراد اطراف یا درون چادرها نشان می‌دهد که تا امروز امکانات اضطراری را به قدر کافی به مردم رسانده‌اند.

در نزدیکی «سرند» در کنار یک غذاخوری قدیمی و زیر سایه‌ی چند درخت توقف می‌کنیم تا آقا هم برسند. توقف یک ماشین یگان ویژه و یک وَن در کنار جاده، توجه همه‌ی خودرو‌ها را به خودش جلب می‌کند. پس از مدتی ناچار می‌شویم محل را ترک کنیم و به جای دیگری برویم. حالا باید منتظر بمانیم تا آقا هم بیایند.

... حدود ساعت 11 است که خبر می‌رسد آقا دارند می‌آیند. کل تیم خبری با تجهیزات مختلف دوباره سوار ماشین یگان ویژه می‌شویم. لاستیک‌های خودرو کاملاً می‌خوابد. جاده هم پرپیچ و خم و کوهستانی است. تقریباً هیچ‌کداممان امیدی نداریم که این خودرو بدون یک اتفاق جدی، امروز را به پایان برساند، ولی به هر حال چاره‌ای هم نیست. راه می‌افتیم و به اولین روستا می‌رسیم؛ روستای «کویچ».

کویچ بزرگ‌ترین روستای منطقه است با حدود هزار نفر جمعیت. در زلزله حدود 20 کشته داشته و تقریباً تمام خانه‌هایش ویران شده؛ به‌جز یکی دو تا که وام نوسازی گرفته بودند و خانه‌هاشان را نوسازی کرده بودند. آوارِ روی دو پیکان سفیدرنگ بیشتر از هر چیز دیگری خود را نشان می‌دهد. پیرزنی را نشانمان می‌دهند و می‌گویند نوه‌اش زیر همین آوار مانده و جان داده. صورت پیرزن هم کاملاً کبود است. البته این را به‌سختی می‌توان از گوشه چادر رنگی‌اش تشخیص داد. حجاب کامل خانم‌ها، آن هم با چادرهای رنگی و در آن وضعیت بحران­زده قابل توجه است. می‌خواهیم با ساکنین صحبت کنیم، اما کمتر کسی از آنها می‌تواند فارسی حرف بزند. بچه‌های ترک‌زبان تیم هم که هرکدام کاری دارند و نمی‌توانند نقش مترجم را بر عهده بگیرند.

کم‌کم آفتاب تیز کوهستان زورش را به رخ ما می‌کشد. به سایه‌ی هر دیواری هم که می‌خواهیم پناه ببریم، یک نفر تذکر می‌دهد که: «مواظب باش. ترَک خورده. ممکنه بریزه.» اکثر مردم روستا در میدان اصلی جمع شده‌اند؛ کنار مسجد روستا. نیم‌ساعتی می‌شود که موضوع حضور آقا را به آن‌ها گفته‌اند. دو خانواده به خاطر همین موضوع، پس از مدت‌ها با هم آشتی کرده‌اند. صدای شعار مردم از میدان روستا می‌آید، اما چند نفر هم ترجیح داده‌اند همان ابتدای روستا در انتظار رهبرشان بایستند. می‌گویند شاید رهبر به خاطر ما همین جا پیاده شوند.

بالاخره یک جوان تقریبا 25 ساله را پیدا می‌کنیم که تاحدی فارسی بلد است. می‌گوید خودش ساکن تبریز است. وقتی زلزله شده، از ترس به روستایشان آمده و دیده که اوضاع این‌جا بسیار بدتر از شهر است؛ دکل‌های مخابراتی تخریب شده بوده و امکان ارتباط با شهر فراهم نبوده، برای همین اصلاً کسی از اوضاع این‌جا خبر نداشته. با این حال می‌گوید گروه‌های امدادرسانی حدود ساعت هشت شب به این‌جا رسیده بودند، یعنی تقریباً 3 ساعت بعد از زلزله.

ظاهراً مشکلی به لحاظ امکانات اولیه ندارند. حتی سرویس بهداشتی و حمام هم برایشان ساخته‌اند. مردم بسیار قانع و صبوری هستند. با بحران هم تا حد زیادی کنار آمده‌اند، ولی به هر حال سرپناهشان خراب شده و این مشکل در کمتر از یک ماه دیگر و با سرد شدن هوا خودش را نشان خواهد داد. مشکل فعلی‌شان این است که جایی برای نگهداری دام‌هایشان ندارند. اکثر مردم منطقه دامدار هستند و گله‌های متعدد گاو و گوسفند دارند. حالا طویله‌ها ویران شده و هر لحظه امکان حمله‌ی گرگ به دام‌هایشان وجود دارد. شاید همین مسأله را اگر حل کنند، کمک زیادی به بازگشت حال و هوای زندگی به روستا خواهد بود. (شب، هنگام بازگشت به تهران، در اخبار تلویزیون استانی می‌شنوم که کار احداث محدوده‌های نگهداری موقت دام در کنار روستاها را آغاز کرده‌اند.)

ساعت 12 است که خودرو رهبر انقلاب به ابتدای روستا می‌رسد. پیرمردی همان اول روستا از آقا می‌خواهد که سوار ماشین ایشان شود. بعد از سوارشدن هم درد و دلی با رهبر می‌کند و پیاده می‌شود. حدس روستایی‌ها درست از آب درمی‌آید. آقا همان ابتدای روستا پیاده می‌شوند. عده‌ای خودشان را به ایشان می‌رسانند و به زبان آذری عرض ارادت می‌کنند و عرض حال. بعد هم در آغوش آقا اشک می‌ریزند. مسیر سربالایی تا میدان اصلی روستا را آقا پیاده می‌روند. ناگهان صدای شعار مردم از میدان بلند می‌شود:
«صلّ علی محمد/ بوی خمینی آمد»
«آذربایجان اویاخ دی/ انقلابا دایاخ دی» (آذربایجان بیدار است / حامی انقلاب است)
«آذربایجان جانباز/ رهبرینْ نَنْ آیْرولماز» (آذزبایجان جانباز / از رهبر جدا نمی‌شود)
ناگهان شعارهای هماهنگ جمعیت به «یازهرا (س)» تبدیل می‌شود. به هر حال آذری‌ها احترام ویژه‌ای برای سیدها قائل‌اند. شعار «یازهرا (س)» گره می‌خورد به صدای هق‌هق جمعیت. انگار داغ‌ها تازه شده. اولین باری است که توی جمعیت فقط یک عکس از آقا می‌بینم. وسایل خانه‌ها که همه زیر آوار مانده. نمی‌دانم او از کجا این عکس را آورده و این‌جور خالصانه ابراز ارادت می‌کند.

توی شلوغی، دنبال جای مناسبی برای استقرار می‌گردم که صدای آشنایی توی بلندگو می‌پیچد: «خودم نگه‌می‌دارم.» جایگاه را نگاه می‌کنم. رهبر را می‌بینم که با دست چپ پایه‌ی میکروفن را نگهداشته­اند تا نیفتد و صحبت را آغاز می‌کنند: «سلام اولسون سیزه قارداشلار، باجیلار، عزیز جوانلار» صدای گریه‌ی مردم بلند می‌شود. رهبر انقلاب می‌گویند برای دو کار آمده­اند؛ یکی عرض تسلیت و ابراز همدردی و دیگری سرکشی از وضعیت امدادرسانی. بعد هم به اهالی توصیه می‌کنند که با صبر و استقامت و تلاششان، از همین حادثه «سکوی پرش» بسازند. از مردم هم می‌خواهند که به کمک مسئولین بیایند برای رفع این مشکل.

آقا صحبت‌های کوتاهشان را تمام می‌کنند و می‌خواهند بروند که جمعیت مانع می‌شود. مدت زیادی طول می‌کشد تا خودرو آقا دوباره به جاده برسد. جوان‌ها مسیر زیادی را به دنبال ماشین می‌دوند. به جاده‌ی اصلی که می‌رسیم، تازه به صف ماشین‌هایی برمی‌خوریم که از ماجرا مطلع شده‌اند و می‌خواهند در کنار خودروی حامل رهبر انقلاب حرکت کنند. مقصد بعدی روستای «باجه‌باج» است.

روستای باجه‌باج بر خلاف روستای قبلی در دره واقع است و از کنار جاده فقط ویرانه‌های آن پیدا است. ساکنین روستا در چادرهای هلال‌احمر که در کنار جاده برپا شده اسکان یافته‌اند. توقف چند ماشین دولتی توجه چادرنشینان را به خود جلب می‌کند، اما چهره‌های آنها وقتی دیدنی می‌شود که می‌بینند از داخل یکی از همین ماشین‌ها آقا پیاده می‌شوند. برای درک بقیه‌ی ماجرا لازم نیست زیاد هم آذری بلد باشی. خانمی از دور می‌گوید «سنه قربان» و دیگری به فرزندش می‌گوید: «گِت آقایه باخ» (برو آقا را ببین) اما این رؤیای شیرین چند دقیقه بیشتر دوام نمی‌یابد، زیرا آقا می‌خواهند به چند روستای دیگر هم سربزنند.

کاروان خودرو‌های مردم که پشت سر آقا راه افتاده­اند مدام بزرگ‌تر می‌شود. خبر ماجرا در همین چند دقیقه بین مردم پیچیده و هرکسی که اتومبیلی داشته، خودش را به محل رسانده. اکثر روستاها با جاده‌ی اصلی فاصله دارند و همین موضوع زمان امدادرسانی را طولانی کرده بوده. روستای بعدی زغن‌آباد است. این روستا هم تقریباً تخریب شده و اهالی آن در چادرهای هلال‌احمر اسکان یافته‌اند. مسجد روستا هم همین‌جا است. کانکس‌های سرویس بهداشتی را هم در همان نزدیکی بنا کرده‌اند. آب لوله‌کشی به محل چادرها رسیده، اما از آن فقط برای شست‌وشو استفاده می‌کنند. بطری‌های آب‌معدنی و گالن‌های آب در کنار همه‌ی چادرها فراوان است. در کنار هر چادر هم یک خودرو پارک کرده‌اند که یا برای ساکنین آن چادر است یا برای اقوام نزدیکشان که برای سرزدن و دیدار آمده‌اند.

توقف در این روستا هم کوتاه است. وقتی می‌خواهیم به جاده‌ی اصلی برگردیم، به یک مشکل جدید برمی‌خوریم؛ مردم با خودرو‌های خود مسیر را پر کرده‌اند و راه را بسته‌اند. با بوق‌های ممتد و کمک نیروهای انتظامی مسیر باز می‌شود و ما به روستای «شیخ‌ملو» می‌رویم، اما «هیأت همراه مردمی» ول‌کن ماجرا نیست. به‌تدریج بچه‌های بسیج هم به این جمع می‌پیوندند. امکانات آن‌ها بهتر است؛ سوار تویوتا هستند و می‌توانند خودشان را «قاطی ماجرا» کنند و از سد نیروی انتظامی عبور کنند.

در راه دوباره از کنار چند روستای کوچک عبور می‌کنیم، اما دیگر انگار همه منتظر رهبرشان هستند. خبر در منطقه پیچیده است. مردم چادرها را رها کرده‌اند و کنار جاده در انتظارند. چادر «پلیس سیار» نیز در کنار همه‌ی کمپ‌های اسکان اضطراری برپا است و پلیس هم همراه نیروهای امدادی هلال‌احمر و گروه‌های متعدد بسیجی در حال خدمت‌رسانی به مردم هستند.

ایستگاه پایانی، روستای «اورنگ» است که فاصله‌ی زیادی با روستاهای قبلی دارد. این روستا در کنار دریاچه‌ی زیبای سد «ستارخان» واقع است. ساعت حدود 2 بعد از ظهر به اورنگ می‌رسیم؛ چند دقیقه پیش از رهبر. توقف خودرو‌های متعدد مجبورمان می‌کند که پیاده شویم و مسیر سربالایی را تا محل تجمع مردم بدویم. کل مسیر خاکی است و تقریباً تا مچ پا در خاک فرومی‌رویم. صدای شعارها مسیر را نشانمان می‌دهد. روستا حدود 400 نفر جمعیت داشته و جمعیت زیادی دور آقا را گرفته‌اند.

آقا روی وانت می‌ایستند و میکروفن بی‌سیم را در دست می‌گیرند. از تعداد کشته‌ها و اوضاع روستا می‌پرسند و مردم جواب می‌دهند. یک نفر می‌گوید: «امکانات خوبه، اما مدیریت ضعیفه؛ به یه عده امکانات زیادی می‌رسه و به یه عده چیزی نمی‌رسه.» خودم را به کنارش می‌رسانم تا صدایش را ضبط کنم. او دارد این حرف‌ها را می‌زند که یکی دیگر از اهالی به‌آرامی در گوشش می‌گوید: «دانیش‌ما. دانیش‌ما» ترکی بلد نیستم، اما از لحن صحبتش می‌فهمم که به رفیقش می‌گوید بی‌خیال موضوع شود. فکر کنم منظورش این است که چنین موضوعی درحدی نیست که به رهبر بگویی و خاطرشان را آزرده کنی، اما او بی‌خیال نمی‌شود. در آخر، خود مرد شروع به صحبت می‌کند: «امکانات زیاد است، اما به هر حال حجم حادثه بزرگ بوده و مقداری کمبود در کمک‌رسانی وجود دارد.» آقا حرف‌ها را کامل می‌شنوند و همان‌جا به فرماندار تذکر می‌دهند که این مشکل را رفع کند. بعد هم از مردم و به‌خصوص «جوان‌ها» می‌خواهند که خودشان وارد میدان شوند و ویرانی‌ها را آباد کنند.

این بازدید هم تمام می‌شود. سریع برمی‌گردیم که سوار ماشین شویم. پای یکی از خبرنگاران به سنگی در زیر خاک‌ها گیر می‌کند و با دوربین‌هایش نقش زمین می‌شود. در هنگام افتادن، یکی از مسئولین را هم با خودش همراه می‌کند. در کمتر از چند ثانیه، سرتاپای هردو کاملاً سفید می‌شود. بلندش می‌کنیم و سوار همان خوروی قبلی می‌شویم تا به تبریز برگردیم. بعضی از مردم تازه متوجه حضور رهبر انقلاب در روستایشان شده‌اند، اما دیگر دیر شده.

در مسیر بازگشت دوباره یک الگانس پلیس به ما حساس می‌شود. مسیری طولانی را پشت سر ما می‌آید، اما قبل از این که جلوی ما را بگیرد، انگار با بی‌سیم مشخصات ما را کنترل می‌کند. متوجه ماجرا که می‌شود، از ما سبقت می‌گیرد و آژیرش را روشن می‌کند تا راه را برایمان باز کند.

حدود ساعت 4 بعد از ظهر به استانداری می‌رسیم. سریع نمازمان را می‌خوانیم. رهبر انقلاب هم با مسئولان استان دیدار دارند. جلسه کمتر از یک ساعت طول می‌کشد. چهره‌ی مسئولانی که از جلسه بیرون می‌آیند، واقعاً دیدنی است. انگار همه سر حال هستند از این که توانسته­اند پیش رهبرشان سربلند شوند؛ هم خودشان و هم مردم استانشان. توصیه‌های جدید را گرفته‌اند و با انرژی می‌روند که این توصیه‌ها را عملی کنند.

بنده ی عشق

ای خداوند ادب، بنده ی عشق     

کشته مهر و وفا، زنده عشق

ادب و عشق و وفا، مرهونت

همت و جود و سخا، مدیونت

شرف و غیرت و مهر و احساس

جاودانی زتو باشد- عباس (ع) 

پیش سرو قدت، از خجلت خویش

سرو افراخته قد- سر در پیش

نخل جودی تو و- احسان، ثمرت 

صد چو حاتم- چو گدایان به درت

پسر شیر دل شیر خدای 

شاه بیت غزل عشق و وفای

سرمه ی چشم ملک، خاک رهت 

مشتری، مهر- به چهر چو مهت 

بسکه ماه رخ تو دل می برد 

دل زدیوانه و عاقل می برد 

عاشقان ریزه خور خوان تواند

جمله طفلان دبستان تواند

عقل- مبهوت وفاداری تست

عشق، حیران فداکاری تست

مشعل عشق، تو افروخته ای

شمع را سوختن آموخته ای

جز تو ای باخته سر در ره عشق

کیست؟ استاد به دانشگه عشق

گر چه خود مایه فخر بشرست

علی از چون تو پسر مفتخر ست

فاطمه، کش ز خدا باد سلام

در صف حشر چو بگذارد گام

همرهش- دست تو را می آرد

تا که بار گنهان بردارد

ای دل خلق خدا پا بستت

بوسه زن، دست خدا بر دستت

ما همه دست به دامان توایم

میزبان غم و مهمان توایم 

 

"علی انسانی"

اجلاس جنبش غیرمتعهدها

ریاست اجلاس جنبش غیرمتعهدها برای ایران یک موفقیت و برای غرب یک شکست است. 

 

تهران-رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با تاکید بر اهمیت برگزاری نشست آتی سران جنبش غیرمتعهدها در تهران گفت:  

واگذاری ریاست این اجلاس برای جمهوری اسلامی ایران یک موفقیت بزرگ و برای غرب بویژه آمریکا یک شکست سنگین دیگر محسوب می شود. 

 

' علاالدین بروجردی ' در آستانه برگزاری شانزدهمین اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها به میزبانی تهران در گفت‌ و گو با خبرنگار سیاسی ایرنا، افزود: جنبش غیرمتعهدها، بزرگترین اجلاس جهانی پس از مجمع عمومی سازمان ملل است که بیش از دو سوم کشورهای جهان در آن عضو هستند و از ظرفیت‌های عظیم سیاسی و اقتصادی برای کشورهای عضو برخوردار است.

بروجردی خاطرنشان کرد: آمریکا و متحدانش در شرایط فعلی همه توان خود را بکار گرفته‌اند تا به نوعی با منزوی نشان دادن جمهوری اسلامی ایران درعرصه مناسبات سیاسی جهان، اهمیت این نشست بین‌المللی را کاهش دهند.

وی ‌افزود: روند تهدیدات و تخریب‌های جهان غرب‌ در مصاف نابرابر با جمهوری اسلامی ایران و اعضای جنبش غیرمتعهدها، نه فقط به نفع آمریکا نبوده بلکه همواره به ضرر این کشور تمام شده است.

*** آمریکا به دنبال ایجاد موانع برای کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها است

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی یادآور شد: امروز جهان غرب تلاش می‌کند با ایجاد تخریب و ساختار شکنی از طریق تبلیغات رسانه‌ای، موانعی برای کشورهای عضو دراین اجلاس فراهم کند و از سوی دیگر ضعف ساختاری قدرت خود را بپوشاند.

بروجردی با اشاره به محورهای مورد بررسی در این اجلاس گفت: ساختار جنبش غیرمتعهدها، انتقال ریاست آن از مصر به ایران و ایجاد تقویت روابط بین تهران - قاهره از جمله محورهای مهم مورد بررسی در نشست تهران است.

وی خاطرنشان کرد: جمهوری اسلامی ایران که یکی ‌از اعضای فعال جنبش غیرمتعهدها است، همواره در راستای حل و فصل مناقشات بین‌المللی از طریق مذاکره و گفت و گو، برای ارتقای سطوح همکاری‌ها بین اعضا تلاش کرده و می کند.

بروجردی با یادآوری این موضوع که تغییر و تحولات موجود در منطقه نیز موقعیت ایران را به عنوان یک کشور مستقل و حامی مقاومت ارتقا داده است اضافه کرد: این روند رفته رفته سیاست‌های آمریکا را در قبال ایران بیش از پیش بی اثر کرده است.

*** سیاست آمریکا علیه ایران، آب در هاون کوبیدن است

بروجردی گفت: غرب در برخی موارد سعی کرده با تخریب روابط ایران با سایر کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها، استحکام این جنبش را برهم زند، درحالی که این سیاست آمریکا در واقع ' آب در هاون کوبیدن ' است.

وی در ادامه با تاکید بر این که سیاست آمریکا علیه اعضای جنبش غیرمتعهدها نیز همواره ناکام مانده است عنوان کرد: اصول حاکم بر جنبش غیرمتعهدها از اجلاس باندونگ در دهه 50 میلادی تاکنون گواه بر این است که چنین ساختار مهم سیاسی با اصل احترام به حقوق ملت‌ها و حفظ استقلال و عدم وابستگی به دو بلوک شرق و غرب ایجاد شده است.

بروجردی افزود: بر این اساس هر گونه تهدید و ارعاب جنبش غیرمتعهدها از سوی غرب، نوعی تقویت و یکپارچگی این مجموعه را به دنبال دارد و اعتقاد و پایبندی اعضا به اصول این جنبش نیز به عنوان نقشه راه مورد تایید تمامی اعضا قرار گرفته است.

***غیرمتعهدها تهدیدات غرب را به فرصت تبدیل می‌کنند

نماینده مردم بروجرد در مجلس شورای اسلامی در پاسخ به سوالی مبنی بر این که جنبش غیرمتعهدها طی برگزاری 15 اجلاس گذشته تا چه حد توانسته است به اهداف خود دست یابد؟ گفت: به دلیل آن که جنبش غیرمتعهدها از یک دبیرخانه دایمی برخودار نیست، در عمل مصوبات جنبش برعهده کشور میزبان بوده و این فرصت مناسبی برای دست یافتن به اهداف جنبش است هرچند که تاکنون نیز توانسته به برخی از خواسته‌ها و اهداف خود دست یابد.

بروجردی ادامه داد: البته تصمیم گیری در مورد برخی بحران‌ها از توان این کشورها خارج است و دیده می‌شود که دشمنان برای اعمال فشار، خارج از روند قانونی بحران سازی می‌کنند، همانند آنچه که درعراق و افغانستان دیده شده است.

وی افزود: کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها باید تلاش کنند تا با خنثی سازی توطئه‌های آمریکا، فرصتی را برای تقویت مناسبات و تحکیم اصول جنبش ایجاد کنند.

رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به اقدامات مثبت اعضای این جنبش اشاره کرد و گفت: از جمله اقدامات مثبتی که کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها انجام دادند، حمایت از حق جمهوری اسلامی ایران در استفاده صلح آمیز از انرژی هسته‌ای بود که اقدامی متقابل در برابر صدور قطعنامه‌های شورای حکام آژانس انرژی اتمی علیه کشورمان محسوب می‌شود.

*** حمایت از برنامه هسته‌ای ایران از ظرفیت‌های مهم جنبش است

بروجری، حمایت قاطعانه اعضای جنبش غیرمتعهدها از برنامه هسته‌ای صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران را یکی از ظرفیت‌های مهم این جنبش دانست.

وی افزود: جنبش غیرمتعهدها از یک ساختار گسترده برخوردار است و در سطوح سران و وزرای خارجه اجلاس برگزار می‌کند و پیرامون مسایل مهم دنیا تصمیم می گیرد، این ‌ظرفیت‌ها نشان از توان بالای این جنبش دارد.

نماینده مردم بروجرد در مجلس شورای اسلامی اظهارداشت: به نظر می رسد در بیانیه‌ها و تصمیم گیری‌های اجلاس پیش رو اعضای جنبش به مواردی نظیر خلع سلاح، مبارزه با تروریسم، وضعیت کشورهای منطقه خاورمیانه از جمله فلسطین، لبنان، سوریه ، قاچاق انسان و مهاجرت توجه خواهند کرد و در سند نهایی اجلاس نیز این موارد پس از بررسی به تصویب سران خواهد رسید.

*** رییس جمهوری مصر در این اجلاس شرکت می‌کند

رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، در پاسخ به سوالی مبنی بر این که شایعات مربوط به حضور 'محمد مرسی' رییس جمهوری مصر در اجلاس آتی جنبش غیرمتعهدها در تهران را چگونه ارزیابی می کنید؟ گفت: با توجه به دیدار گرم مرسی با احمدی نژاد رییس جمهوری در حاشیه اجلاس مکه، منطق سیاسی حکم می‌کند که وی در این اجلاس شرکت کند.

بروجردی با بیان این که تصمیم نهایی برای حضور رییس جمهوری مصر در اجلاس تهران را با نظر مرسی است، ابراز امیدواری کرد: با توجه به حرکت اخیر محمد مرسی رییس جمهوری مصر در لغو متمم قانون اساسی و لغو پیمان ننگین کمپ دیوید، حضور وی در این اجلاس، به تقویت جنبش غیرمتعهدها منجر شود.

*** هیات پارلمانی ایران به سوریه می رود

رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در بخش دیگری ازاین گفت و گو به سفر قریب الوقوع هیاتی از این کمیسیون به سوریه خبر داد و گفت: هدف از سفر این هیات به سوریه دیدار با همتایان سوری خود و گفت و گو و تبادل نظر با آنها و سایر مقامات، درباره اوضاع سوریه و بررسی راه‌های کاهش بحران در این کشور است.

بروجردی خاطرنشان کرد: هم اینک در حال مذاکره با سفیرایران در سوریه هستیم و در تلاشیم این سفر طی دوهفته آینده انجام شود.

*** آمریکا در سوریه به دنبال بحران آفرینی است

رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به آخرین وضعیت سوریه، افزود: آمریکا با از دست دادن پایگاه‌های خود در مصر، عراق و تغییر موازنه قدرت در منطقه، با هدف ثبیت قدرت خود ضمن بحران آفینی در سوریه، تغییر ساختار در این کشور را دنبال می‌کند.

بروجردی افزود: آمریکا در این راستا سعی کرده است تا با استفاده از ظرفیت اروپا و رژیم صهیونیستی و تحریک برخی کشورهای عربی منطقه نظیرعربستان سعودی، یمن و قطر به سرعت تغییراتی در ساختار سیاسی سوریه ایجاد کند و به همین منظور تلاش کرد اجرای تغییرات در این کشور را در ماه رمضان سال گذشته عملیاتی کند که در این زمینه موفق نبود.

وی تصریح کرد: از آنجایی که زمان اجرای تغییرات در ساختار سیاسی سوریه از سوی آمریکا به تعویق افتاد، این کشور تلاش کرد در ماه رمضان امسال آن را به اجرا در آورد و به همین منظور تعدادی تروریست را آموزش داد و با ارسال سلاح به آنها، درصدد احیای جایگاه از دست رفته خود افتاد.

نماینده مردم بروجرد در مجلس شورای اسلامی با بیان این که این طرح از سوی آمریکا در سوریه، شکست دیگری را برای این کشور در منطقه رقم زد، گفت: هم اکنون نیز سوریه نسبت به قبل در وضعیت بسیار خوبی بسر می‌برد و گزارش‌ها نیز حاکی از آن است که نیروهای نظامی سوری در حال پاکسازی شهر حلب از تروریست‌ها هستند.

***آخرین اخبار از وضعیت 48 زایر ایرانی ربوده شده در سوریه

بروجردی در ادامه به آخرین اخبار در مورد وضعیت 48 زایر ایرانی ربوده شده در سوریه اشاره کرد و افزود: در تماس با 'محمدرضا رئوف شیبانی' سفیر ایران در سوریه، گفته شد که این افراد در سلامتی کامل و موقعیت مناسب بسر می برند.

وی تصریح کرد: سفیر ایران در این تماس خاطرنشان کرده است که باتوجه به پیچیده بودن مساله سوریه، کارگروه‌های متعددی با استفاده از تمامی ظرفیت‌ها برای آزادی این افراد بکار گرفته شده‌اند، هرچند که برای حل این موضوع نیاز به زمان بیشتری داریم.

*** نشست اعضای کمیسیون امنیت ملی با وزیر امورخارجه

بروجردی در بخش دیگری از این گفت و گو به ارزیابی وضعیت امنیت در منطقه خلیج فارس پرداخت و گفت: با خاتمه ماه مبارک رمضان،اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی درنظر دارد به‌ منظور بررسی وضعیت کنونی امنیت منطقه خلیج فارس به استان هرمزگان سفر کنند.

وی یادآور شد: در این نشست علاوه بر مقامات محلی و امنیتی، ' علی‌اکبر صالحی ' وزیر امور خارجه نیز حضور خواهد داشت.

*** پیگیری وضعیت زندانیان ایرانی در آمریکا و کانادا

رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، درباره آزادی ' شهرزاد میرقلی خان' و اقدامات موثر وزارت امور خارجه در خصوص سایر زندانیان در بند آمریکا نیز گفت: وزارت امور خارجه با تلاش‌ها و رایزنی‌های مستمر توانست خانم میرقلی‌خان شهروند ایرانی را که پنج سال به اتهام خرید دوربین‌های دید در شب در زندان آمریکا بسر می برد، به کشور باز گرداند.

بروجردی ادامه داد: وزارت امورخارجه همچنین در تلاش است تا سایر زندانیان ایرانی که در زندان‌های آمریکا و کانادا به دلیل اتهامات واهی در بازداشت بسر می برند را به کشور باز گردند.

وی خاطرنشان کرد: با توجه به این که ایران و آمریکا روابط سیاسی ندارند و ارتباط دو کشور از طریق دفترحافظ منافع که دولت سوییس مسوولیت آن را بر عهده دارد صورت می گیرد، در چنین شرایطی موضوع آزادی زندانیان ایرانی در بند آمریکا و کانادا نیاز به زمان بیشتری دارد.

*** تقویت همبستگی جهان اسلام با حضور رییس جمهور در اجلاس مکه

بروجردی در ادامه به حضور دکتر احمدی نژاد در اجلاس مکه اشاره کرد و گفت: حضور رییس جمهوری در اجلاس اضطراری سازمان همکاری اسلامی در مکه موجب همبستگی جهان اسلام و تحکیم روابط میان ایران با سایر کشورهای اسلامی شرکت کننده در این اجلاس شد.

وی افزود: این سفر از سوی دیگر فرصت خوبی یرای تقویت بیش از پیش روابط جمهوری اسلامی ایران با سران کشورهای منطقه و از جمله کشور مصر را فراهم کرد.

رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با اشاره به دیدار رییس جمهور با همتای مصری خود اظهارداشت: دیدارگرم و صمیمانه روسای جمهوری ایران و مصر در حاشیه اجلاس مکه، فصل نوینی از روابط دو کشور در ابعاد مختلف بویژه در بخش سیاسی برای طرفین در منطقه است.

نماینده مردم بروجرد در مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: با توجه به این که منطقه دارای شرایط ویژه‌ای است و از سویی نیز طی دو سال گذشته شاهد تحولات عظیمی از جمله بیداری اسلامی که نشات گرفته از انقلاب اسلامی ایران دراین منطقه بودیم، سیر این روند، چرخشی را در ساختار سیاسی منطقه ایجاد کرده است.