انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم واتقوالله لعلکم ترحمون سوره حجرات آیه 10
در حقیقت مومنان باهم برادرند ،پس میان برادرنتان را صلح و سازش کنید واز خدا پروا بدارید ،امید که مورد رحمت قرار گیرد .
عالم ربانی و فقیه همدانی، استادنا الاعظم، آیت الله العظمی مرحوم آخوند ملا علی بن ابراهیم معصومی همدانی قدس سره الشریف (متولد 1312 / متوفی 1398 هـ.ق) یکی از فقهای نامدار و فرزانه و یکی از فرزانگان فقیه در قرن چهاردهم هجری قمری میباشد. او همانند همدورههای معاصر خویش یکی از تربیت یافتگان مکتب پربار و حوزه متبرک آیت الله العظمی حائری و یکی از نخستین فارغ التحصیلان آن حوزه مقدسه بشمار میآید او در زهد و تقوی و در تواضع و اخلاص و در ادب و اخلاق آیتی از آیات درخشان و اسوه و قدوهی اهل علم و کمال و پیشوای اهل یقین و معرفت بشمار میرفت.
ولادت:
او در سال 1212 ه.ق در یکی از قراء همدان به نام «وفس» در دامنه تپههای زیبا و سرسبز سردرود چشم به جهان گشود و در آن طبیعت صاف و ساده صبغه طبیعت و جلاء و زیبائی و صفای آن را به خود گرفت و از همان اوان ولادت، آثار نبوغ و استعداد در چهرهاش نمایان گردید.
پدرش مرحوم مشهدی ابراهیم معصومی یک کشاورز ساده و معمولی ولی اهل ایمان و تقوی و مذهب بود از این رو او را به عنوان تحصیل علوم شرعی و اخذ تربیت اسلامی پیش یکی از علمای متقی و پرهیزکار محل، مرحوم آخوند ملا محمدتقی ثابتی سپرد. او تحصیلات مقدماتی و مبادی علوم را پیش او تلمذ نمود و پس از طی آن مراحل به عنوان تعقیب تحصیلات خویش در اوائل نوجوانی عازم همدان شد و نزد اساتید و علمای بزرگ آن روز همدان، به یادگیری نحو و منطق و معانی و بیان و علم اصول فقه پرداخت و سپس برای تکمیل مراتب علمی و مدارج کلام و فلسفه و علوم متعالیه و ریاضیات و هیئت به حوزه علمیه تهران که در آن زمان جزو غنیترین مراکز حوزوی به شمار میرفت، رهسپار گردید و در آن جا حدود پنج سال از محضر اساتید فن، به ویژه حکیم و عارف هیدجی و مرحوم شیخ عبدالنبی نوری به تلمذ پرداخت و تحت تربیت روحی حکیم هیدجی قرار گرفت، طوری که بعدها از این حکیم فراوان یاد مینمود.
پس از ورود آیت الله العظمی حائری به قم در سال 1340 هـ.ق، همانند بسیاری از فضلا و مدرسین شهرستانها به قم عزیمت نمود و به تعلم و فراگرفتن علوم اسلامی پیش آن عارف ربانی و فقیه صمدانی پرداخت و درست ده سال تمام در عتبه مقدسه قم اعتکاف ورزید تا به مراحل عالیه اجتهاد و فقاهت نائل آمد.
معظمله درست پس از ده سال کسب فیض و دانش از محضر آن استاد بزرگ، خود یکی از مدرسین سرشناس و یکی از اساتید معتبر و نامور حوزه علمیه قم گردید و حوزه درسی او که شرح لمعه شهیدین را شامل میگشت یکی از حوزههای پرجمعیت آن روز گردید و جمع گرم و پرجاذبهای را به خود اختصاص داد یکی از تذکرهنویسان آن روز مرحوم سید ریحان الله یزدی در کتاب «آئینه دانشوران» که در سال 1353 به رشته تحریر درآورده است، از جلسات تدریس آیت الله آخوند این گونه یاد میکند: «جلسه درسی آخوند ملا علی معصومی همدانی: قبل از آن که من به حوزه علمیه قم بیایم، مجلس درسی آخوند ملا علی همدانی رونقی بسزا داشته است، ولی متاسفانه در همین نزدیکیها معزی الیه به همدان مراجعت فرموده بودند و من به فیض یابی آن موفق نشدم».
این گفتار صریح از یک نویسنده بینظر و بیغرض آن روز نشان میدهد که این جلسات درسی بسیار پرآوازه و مشهور و زبانزد بوده است، به حدی که پس از سپری شدن این مدت طولانی، گرمی و حلاوت آن در اذهان و افکار باقی مانده است و همواره با تاسف و تحسر از آن جلسات یاد میشده است.
پیامبر اکرم(ص):
آیة المنافق ثلاث : اذا حدث کذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان
نشان منافق سه چیز است :
1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .
صحیح مسلم ، کتاب الایمان ، ح 89
حکایتی بشنوید اندر آنچه زمین را بر قارون مسلط گردانید
به موسی خطاب آمد:
ای موسی!
فرعون ما را آزرد و قارون تو را ، ما زمین را بر قارون مسلط گردانیدیم نه بر فرعون تا جهانیان بدانند که نزد ما آزار دل دوستان ما بزرگتر از ادعای خدایی فرعون است.
سلک سلوک، ص 95
خطبه پیامبر اکرم(ص) در تمسک به ثقلین
شیخ صدوق محمّد بن علیّ ابن بابویه قمّی با اسناد خود از حسین بن یزید بن عبد علی از عبدالله بن حسن از پدرش از حضرت امام حسن علیهالسّلام روایت کرده است که روزی حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در میان مردم خطبه خواندند و بعد از حمد و ثنای خدا گفتند: ای مردم! گویا زمان مرگ من نزدیک شده و باید دعوت حقّ را اجابت کنم،
وَ إِنی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، أَما إن تَمَسَّکُتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا، فَتَعَلَّمُوا مِنْهُم وَ لاَ تُعَلِّمُوهُم فَإنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنکُمْ. لاَ تَخْلُو الارضُ مِنْهُمْ وَ لَوْ خَلَتْ لانْساخَتْ بِأهْلِهِا.
«و من در میان شما دو چیز پر اهمیّت و گران قیمت باقی میگذارم: کتاب خدا و عترت من که اهل بیت من هستند. ای مردم تا وقتی که شما به آن دو تمسّک جستید ابداً گمراه نخواهید شد. شما از اهل بیت من دانش را بیاموزید و به آنها چیزی یاد ندهید و تعلیم نکنید، آنها از شما داناترند. هیچگاه زمین از آنها خالی نخواهد بود، و اگر فرضاً خالی شود تمام اهل خود را در کام خود فرو خواهد کشید». و سپس فرمود:
اللهُمَّ إنِّی أعْلزمُ أنَّ العِلْمَ لاَیَبِیدُ وَ لاَ یَنْقَطِعُ وَ أنَّکَ لاَ تُخْلِی الارضَ مِن حُجَّةٍ لَکَ عَلَی خَلْقِکَ ظاهرٍ لَیْسَ بِالمُطاعِ أَوْ خائِفٌ مُغْمُورٍ کَیلا تَبْطُلَ حُجَّتُکَ وَ لاَ تَضِلَّ أولِیاؤکَ بَعْدَ إذ هَدَیْتَهُمْ أُولَئِکَ الاقَلُّونَ عَدَداً الاَعظَمُونَ قَدْراً عِندَ اللهِ.
«بار پروردگارا من میدانم که هیچگاه عِلم خراب و نابود نخواهد شد و هیچگاه تو زمین را از حجّت خالی نخواهی گذارد یا حجّت ظاهری که مردم فرمان او را نپذیرند یا حجّت باطنی که پیوسته در غیبت و خوف بسر برد برای آنکه حجّت تو باطل نگردد و اولیای تو از بندگانت گم و گمراه نشوند و پس از هدایت، بی مربّی و سرپرست نمانند، چقدر تعداد آنها کم و قدر و منزلت آنها در نزد خدا بزرگ است».
چون خطبه تمام شد و از منبر به زیر آمد عرض کردم: ای رسول خدا مگر تو حجّت خدا بر جمیع بندگان او نیستی؟ فرمود: ای حَسَن خدا میگوید:
«إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» فَأنَا المُنذِرُ وَ عَلِیٌّ الهَادی.
«ای پیغمبر تو اعلان کنندة به توحید و به شریعت خدا هستی و برای هر جمعیّتی رهبر و راهنمائی خواهد بود. من دعوت کنندة به خدا و ترساننده از عذاب او هستم، و علیّ بن أبیطالب رهبر و راهنماست. من گفتم: ای رسول خدا شما گفتید هیچگاه زمین از حجّت تهی نخواهد شد. حضرت فرمود: بله، علیّ بن أبیطالب حجّت خدا بر خلق و امام است بعد از من و پس از او حجّت و امام تو هستی، و حجّت و امام و جانشین بعد از تو حسین است. و خداوند لطیف و خبیر به من خبر داده است که از صُلب حسین فرزندی خارج شود که نام او علی هم نام جدّش خواهد بود، چون حسین از دنیا برود علی فرزندش بر منصب امامت بنشیند و او حجّت و امام مردم بعد از پدرش خواهد بود و از صلب علی فرزندی برون آید که هم اسم من است و از همة مردم به من شبیهتر است، عِلم او عِلم من است و حُکم او حُکم من است، او امام و حجّت بعد از پدرش خواهد بود و خداوند فرزندی را از صلب محمّد بیرون آورد که اسمش جعفر است از همة مردم راستگوتر و راست کردارتر، او امام و حجّت بعد از پدرش خواهد بود و خداوند از صلب جعفر فرزندی خارج کند که اسمش موسی است هم نام موسی بن عمران، مقام عبودیّت او از همة مردم شدیدتر است، او امام و حجّت بعد از پدرش خواهد بود و خداوند از صلب موسی فرزندی خارج کند که نامش علی است، معدن عِلم و محلّ حکمت است، او امام و حجّت بعد از پدرش خواهد بود خداوند از صلب محمّد فرزندی خارج کند که نامش علی است، او امام و حجّت خدا بعد از پدرش خواهد بود و خداوند از صلب علی فرزندی پدید آورد که نامش حسن است، او امام و حجّت خدا بعد از پدرش خواهد بود و خداوند از صلب حسن به وجود آورد قائم آل محمّد را، او امام و حجّت بر شیعیان و روشن کنندة نور معرفت در دل دوستان و اولیای خود خواهد بود، غیبتی خواهد نمود که کسی او را نمیبیند، جمعیّت بسیاری از تمسّک به او بر میگردند و جمعیّت دیگری بر امامت او استوار میمانند، میگویند:
وعدة ظهور کِی خواهد بود اگر شما راست میگوئید:
وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ مِنَ الدُّنیا إلاّ یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطوَّلَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ ذَلِکَ الیَوْمَ حَتَّی یَخْرُجَ قائِمُنا فَیَمْلا الارضَ قِسْطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئتُ ظُلماً وَ جَوراً، فَلاَ تَخولُوا الارضُ مِنکُمْ، أعطاکُمُ اللهُ عِلمی وَ فَهْمِی، وَ لَقَدْ دَعَوْتَ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعالیَ أَن یَجْعَلَ العِلْمَ وَالفِقْهَ فی عَقِبی وَ عَقِبِ عَقِبی وَ فی زَرْعی وَ زَرْعِ زَرْعی. (ر.ک به «غایة المرام» ص 236، حدیث یازدهم، و «تفسیر برهان» ج 1، ص 517 و ص 518) و اگر از مدّت عمر دنیا باقی نمانده باشد مگر یک روز خداوند آن روز را به قدری طولانی خواهد کرد تا به قدری که قائم ما ظهور کند و جهان را پس از ظلم و جور به عدل و داد مبدّل سازد. زمین از شما حجّتهای الهیّه خالی نخواهد ماند، خداوند عِلم من و درایت مرا به شما عنایت کرده است. من از خدا خواستهام که عِلم و فَهم را در اولاد من و اولاد اولاد من قرار دهد، و در کِشت من و کِشتة حاصلة از کشت من بنهد».
باری این حدیث شریف حاوی نکاتی است که باید اجمالاً در هر یک از آنها دقّت نمود.
یکی را گفتند : عالم ترین خلق کیست؟
گفت : بنده نافرمان هراسان .
گفتند: جاهل ترین خلق کیست؟
گفت : مطیع بی باک.
آری نتیجه بی باکی عداوت است و ثمره هراسانی محبت و در نظر گوهرفروشان گوهر حقیقت در دو عالم ، گوهری گرانبهاتر از محبت نیست .
سلک سلوک ،ص 94
اى مردم! هر کس مرگى را که از آن گریزان است- به هنگام فرار- خواهد دید.
دوران زندگى انسان، میدان رانده شدن اوست در جهان، و گریختن از مرگ، رسیدن است بدان. چند که روزگار را از این سو بدان سو راندم، و به خاطر دانستن این راز پوشیده اش کاواندم، خدا نخواست، جز آنکه آن را بپوشاند، هیهات که این علمى است نهفته - که هیچکس آن را نداند- اما وصیت من: خدا! چیزى را شریک او میارید و محمد (ص) ! سنت او را ضایع مگذارید! این دو ستون را بر پا بدارید و این دو چراغ را افروخته نگهدارید، و نکوهشى بر شما نیست مادام که پراکنده نیستید و پایدارید.
هر کس به اندازه توان خود بکوشد، و بر نادانان آسان گیرد و مخروشد، که پروردگارتان مهربان است و دینتان راست، و امام شما داناست.
من دیروز یار شما بودم و امروز براى شما مایه پند و اعتبار، و فردا از شما جدا و به کنار. خدا مرا و شما را بیامرزاد! اگر پاى در این لغزشگاه بر جاى ماند که هیچ، و اگر بلغزد- و مرگ در رسد، شیوه روزگار است و روزگار ناپایدار است-.
ما در سایه شاخساران و وزشگاه بادهاى وزان و زیر سایه ابرهاى گران به سر بردیم که توده هاى آن در فضا نابود گردید و نشانه هاى آن در زمین ناپدید، و من براى شما همسایه اى بودم، که چند روزى تنم مجاورتان گردید، و به زودى از من کالبدى خالى خواهید دید. آرام پس آنکه در جنبش بود، و خاموش، از آن پس که گفتگو مى نمود. پس پند دهد شما را آرمیدن من، و از گردش افتادن دیدگانم، و بى جنبش ماندن پاها و دستانم، که این براى پندپذیران بهتر است از گفتار رسا، و سخن شنیدنى و شیوا.
شما را بدرود مى گویم، بدرود کسى که آماده دیدار است- و دیدارش با پروردگار است-.
فردا که جاى من خالى ماند، و دیگرى بر آن نشست، راز درونم را خواهید دانست و اینکه چه کسى را دادید از دست.
الَلهُمَ کُن لِوَلیِکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَنِ ، صَلَواتُکَ عَلیهِ وَ عَلی آبائِهِ فی هذِه الساَعةِِ وَ فی کُل ساعةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَینًا حَتی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعًا وَتُمَتِعَّهُ فیها طَویل